کلمه جو
صفحه اصلی

سفاک


مترادف سفاک : بی رحم، خون ریز، ستمکار، ستمگر، شقی، ظالم

متضاد سفاک : پرعطوفت، رحیم، عطوف، مهربان

برابر پارسی : خونریز، ددمنش، سنگدل

فارسی به انگلیسی

bloodthirsty, sanguinary, stony

فارسی به عربی

متعطش للدماء

مترادف و متضاد

atrocious (صفت)
بی رحم، سفاک، با شرارت بی پایان، سبع، ژیان، ستمگر

bloodthirsty (صفت)
بی رحم، سفاک، خونخوار، خون اشام، خونریز، تشنه بخون

بی‌رحم، خون‌ریز، ستمکار، ستمگر، شقی، ظالم ≠ پرعطوفت، رحیم، عطوف، مهربان


فرهنگ فارسی

بسیارریزنده، خونریز
( صفت ) خونریز .

فرهنگ معین

(سَ فّ ) [ ع . ] (ص . ) خونریز.

لغت نامه دهخدا

سفاک. [ س َ ف ْ فا ] ( ع ص ) خون ریزنده. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). بسیار خونریز. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) : و این سعدالدین فضلی و خطی داشت اما مردی پراکنده افاک و سفاک بود. ( المضاف الی بدیعالزمان ص 10 ). || بلیغ توانا بر سخن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ عمید

۱. خون ریز، بی رحم.
۲. [قدیمی] بسیارریزنده.

جدول کلمات

خونخوار

پیشنهاد کاربران

خونریز

متخاصم، جنگجو

بی رحم، خون ریز، ستمکار، ستمگر، شقی، ظالم

مردم کش


کلمات دیگر: