برابر پارسی : مردم، کسان
افراد
برابر پارسی : مردم، کسان
فارسی به انگلیسی
individuals, units, single verses, singles or uniques, odds
using in the singular
people, troops
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) یکی کردن تنها کردن جدا کردن . ۲ - یکی یکی کردن . ۳ - ( مصدر ) تنها بکاری روی آوردن .
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) یکی کردن ، جدا کردن . ۲ - (مص ل . ) تنها به کاری روی آوردن .
( اَ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ فرد.
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) یکی کردن ، جدا کردن . 2 - (مص ل .) تنها به کاری روی آوردن .
لغت نامه دهخدا
- افرادالنجوم ؛ ستارگان روشن که در کرانه آسمان برآید. فرودالنجوم کذلک. ( منتهی الارب ). ستارگان روشن در کرانه های آسمان. ( مهذب الاسماء نسخه خطی ).
|| مأخوذ از تازی. اشخاص. اعداد مفرد. کسان. مردمان. فردهای دفتر. ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح سالکان افراد، سه تنانند که بتجلی فردیه بواسطه حسن متابعت حضرت رسالت پناه ( ص ) متحقق شده اند و از غایت کمال که ایشان راست خارج از دائره قطب الاقطابند. ( آنندراج )( از کشاف اصطلاحات الفنون ). و در مرآت الاسرار گوید: افراد آنها باشند که بر قلب علی ( ع ) باشند و اینها راتعداد نیست. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). نزد صوفیان عبارت از مردانی است که خارج از نظر قطب هستند. ( از تعریفات جرجانی ).
افراد. [ اِ ] ( ع مص ) تنها کردن چیزی را.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( کشاف اصطلاحات الفنون ) ( مؤید ). تنها کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || تنها در کاری درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) : در مداومت مدام و منادمت پریچهرگان زیبااندام طریق افراد سپرده. ( جهانگشای جوینی ). || یکسو نمودن. || جدا کردن. || پیغامبر فرستادن. || یک بچه آوردن ماده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یک بچه زادن. ( مؤید ) ( تاج المصادر بیهقی ). || حج مفرد گزاردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فقهاء این لفظ را در مورد تنها گزاردن هر یک از حج و عمره استعمال کرده اند که هر دورا با یکدیگر نگذارند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- حج افراد ؛ یکی از سه قسم حج است که در فقه بنامهای حج افراد، حج قرآن ، حج تمتع خوانده میشود. افراد آنست که در وقف احرام نیست. انجام حج تنها بکند و آنرا احکام خاصی است. رجوع به همین لغت نامه ذیل کلمه حج شود.
افراد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فرد، بمعنی تنها و طاق و ضد زوج . (آنندراج ). ج ِ فرد، تنها و نصف زوج که طاق باشد. (از منتهی الارب ).
- افرادالنجوم ؛ ستارگان روشن که در کرانه ٔ آسمان برآید. فرودالنجوم کذلک . (منتهی الارب ). ستارگان روشن در کرانه های آسمان . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ).
|| مأخوذ از تازی . اشخاص . اعداد مفرد. کسان . مردمان . فردهای دفتر. (ناظم الاطباء). || در اصطلاح سالکان افراد، سه تنانند که بتجلی فردیه بواسطه ٔ حسن متابعت حضرت رسالت پناه (ص ) متحقق شده اند و از غایت کمال که ایشان راست خارج از دائره ٔ قطب الاقطابند. (آنندراج )(از کشاف اصطلاحات الفنون ). و در مرآت الاسرار گوید: افراد آنها باشند که بر قلب علی (ع ) باشند و اینها راتعداد نیست . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). نزد صوفیان عبارت از مردانی است که خارج از نظر قطب هستند. (از تعریفات جرجانی ).
افراد. [ اِ ] (ع مص ) تنها کردن چیزی را.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (مؤید). تنها کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها در کاری درآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : در مداومت مدام و منادمت پریچهرگان زیبااندام طریق افراد سپرده . (جهانگشای جوینی ). || یکسو نمودن . || جدا کردن . || پیغامبر فرستادن . || یک بچه آوردن ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یک بچه زادن . (مؤید) (تاج المصادر بیهقی ). || حج مفرد گزاردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). فقهاء این لفظ را در مورد تنها گزاردن هر یک از حج و عمره استعمال کرده اند که هر دورا با یکدیگر نگذارند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
- حج افراد ؛ یکی از سه قسم حج است که در فقه بنامهای حج افراد، حج قرآن ، حج تمتع خوانده میشود. افراد آنست که در وقف احرام نیست . انجام حج تنها بکند و آنرا احکام خاصی است . رجوع به همین لغت نامه ذیل کلمه ٔ حج شود.
فرهنگ عمید
فرد#NAME?
فرهنگ فارسی ساره
کسان، همگان
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
هَنسان، هَنساس ( هَنس = فرد؛ اوستایی + «ان، اس» )
پاریْوان pãrivãn، پاریْواس pãrivãs ( پاریو از سنسکریت: پارتهیوَ= فرد + «ان، اس» )
دِهین ها، دِهینان، دِهیناس ( دَهین = فرد؛ سنسکریت + «ها، ان، اس» )
اس پسوند اوپ در سنسکریت است