مترادف محاجه : خصومت، خصومت ورزی، دشمنی، استدلال، برهان، جدل، مباحثه، حجت آوردن، دلیل آوردن، استدلال کردن، خصومت ورزیدن
محاجه
مترادف محاجه : خصومت، خصومت ورزی، دشمنی، استدلال، برهان، جدل، مباحثه، حجت آوردن، دلیل آوردن، استدلال کردن، خصومت ورزیدن
فارسی به انگلیسی
pleading
altercation, argument, cavil, words, wrangle
مترادف و متضاد
خصومت، خصومتورزی، دشمنی
استدلال، برهان
جدل، مباحثه
حجت آوردن، دلیل آوردن، استدلال کردن
خصومت ورزیدن
محاجه
محاجه
۱. خصومت، خصومتورزی، دشمنی
۲. استدلال، برهان
۳. جدل، مباحثه
۴. حجت آوردن، دلیل آوردن، استدلال کردن
۵. خصومت ورزیدن
فرهنگ فارسی
خصومت ورزیدن و حجت آوردن
۱ - ( مصدر ) حجت آوردن دلیل آوردن . ۲ - خصومت کردن . ۳ - ( اسم ) دلیل آوری . ۴ - خصومت دشمنی .
با کسی حجت گفتن
۱ - ( مصدر ) حجت آوردن دلیل آوردن . ۲ - خصومت کردن . ۳ - ( اسم ) دلیل آوری . ۴ - خصومت دشمنی .
با کسی حجت گفتن
فرهنگ معین
(مُ جِّ ) [ ع . محاجة ] (مص ل . ) ۱ - حجت آوردن . ۲ - دشمنی کردن . ۳ - بحث همراه با پرخاش ، بگومگو، یکی به دو.
لغت نامه دهخدا
( محاجة ) محاجة. [ م ُ حاج ْ ج َ ] ( ع مص ) حجاج. ( منتهی الارب ). با کسی حجت گفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ). حجت آوردن. || خصومت کردن. قال اﷲ تعالی اتحاجونی فی اﷲ. ( منتهی الارب ) ( از لسان العرب ). || مغلوب کردن کسی به اظهار حجت علیه او. ( از لسان العرب ).
محاجة. [ م ُ حاج ْ ج َ ] (ع مص ) حجاج . (منتهی الارب ). با کسی حجت گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). حجت آوردن . || خصومت کردن . قال اﷲ تعالی اتحاجونی فی اﷲ. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ). || مغلوب کردن کسی به اظهار حجت علیه او. (از لسان العرب ).
فرهنگ عمید
خصومت ورزیدن و حجت آوردن، مخاصمه.
پیشنهاد کاربران
منازع
کلمات دیگر: