کلمه جو
صفحه اصلی

مرسوله


برابر پارسی : فرستاده

فارسی به انگلیسی

consignment

فارسی به عربی

شحنة

مترادف و متضاد

letter (اسم)
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مرسول جمع : مرسولات : با سوارانی که اشیائ و اجناس مرسول. آزاد خان را ... توضیح این کلمه در عربی نیامده .

کالایی که فرستنده در زمانی معین و با نشانی مشخصی به شرکت باربری می‌سپارد تا به گیرنده تحویل دهد


لغت نامه دهخدا

مرسوله. [ م َ ل َ /ل ِ ] ( از ع ، ص ، اِ ) مؤنث مرسول. فرستاده شده. ارسال گشته. مُرسَلة. ج ، مرسولات. و رجوع به مرسول شود.

فرهنگ فارسی ساره

فرستاده


فرهنگستان زبان و ادب

{consignment} [حمل ونقل دریایی] کالایی که فرستنده در زمانی معین و با نشانی مشخصی به شرکت باربری می سپارد تا به گیرنده تحویل دهد

پیشنهاد کاربران

فرستانه

گسیلانه


کلمات دیگر: