کلمه جو
صفحه اصلی

دیلماج


مترادف دیلماج : ترجمان، مترجم

برابر پارسی : ترجمان، برگرداننده

فارسی به انگلیسی

translator


translator, interpreter

interpreter


مترادف و متضاد

translator (اسم)
بر گرداننده، مترجم، دیلماج، ترجمان، پچواک گر

dragoman (اسم)
مترجم، دیلماج، ترجمان

ترجمان، مترجم


فرهنگ فارسی

مترجم، ترجمان، کسی که سخنی رااززبانی دیگربداند
( صفت ) کسی که از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند مترجم ترجمان .

فرهنگ معین

(دِ ) [ تر. ] (ص . ) مترجم .

لغت نامه دهخدا

دیلماج. ( ترکی ، ص ، اِ ) ترجمان. مترجم. سخن گزار. تیلماجی. ( یادداشت مؤلف ). کسی که از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند. ظاهراً ترکی است و اصل آن «دیلیم آج » بمعنی «زبانم را بازکن » بوده است. و رفته رفته تخفیف یافته و به این صورت بمعنی ترجمان مترجم بکار رفته است. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ). کلمه ترکی است اما صورتی که برای اصل آن ذکر شده است بر اساسی نیست. ( یادداشت لغتنامه ).

فرهنگ عمید

مترجم، ترجمان، کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند.

جدول کلمات

مترجم

پیشنهاد کاربران

دیلماج یک واژه ی ترکی است . دیل در زبان ترکی به معنی زبان و ماج هم به معنی راوی و روایتگر
دیلماج یعنی کسی که گفته های دیگری را باز گو و یا به زبان دیگر روایت کند . و در زبان ترکی به معنی مترجم باشد . بمعنی راوی و روایت کننده ( برهان ) . بمعنی راوی مطلق . ( آنندراج ) ( انجمن آرا )
در قدیم دعا نویس ها معمولا موقع نوشتن دعا حرف نمی زدند و سخن خود را با حرکات به شکل پانتومیم بیان می کردند . یک نفر هم داشتند که او آن حرکات را در قالب کلمات به طرف مقابل تفسیر می کرده به این شخص دیلمانج یا دیلماج دعا نویس می گفتند .

دیلمانج ( دیل مانج ) که در تورکی مترجم است. و دیلیم آچ غلط ساختگی است.


کلمات دیگر: