مترادف بلوا : آشوب، ازدحام، اغتشاش، غوغا، ناامنی، فتنه، هرج ومرج، هنگامه، سختی، مشقت، گرفتاری، آزمایش، آزمودن
متضاد بلوا : آرامش، امنیت
برابر پارسی : شورش، آشوب، غوغا، هنگامه
riot, disturbance
agitation, disorder, putsch, riot, trouble, unrest
آشوب، ازدحام، اغتشاش، غوغا، ناامنی، فتنه، هرجومرج، هنگامه ≠ آرامش، امنیت
سختی، مشقت
گرفتاری
آزمایش، آزمودن
۱. آشوب، ازدحام، اغتشاش، غوغا، ناامنی، فتنه، هرجومرج، هنگامه
۲. سختی، مشقت
۳. گرفتاری
۴. آزمایش، آزمودن ≠ آرامش، امنیت
مولوی .
بلوا. [ ب ُل ْ ] (اِ) در لهجه ٔ خراسانیان امروز، بالوایه ٔ قدما است یعنی پرستو. (یادداشت مرحوم دهخدا).