مترادف مسخره کردن : استهزا کردن، تمسخر کردن، ریشخند کردن، به سخره گرفتن، دست انداختن
برابر پارسی : ریشخند کردن
chaff, deride, jest, mock, rally, scoff, smile, taunt, tease
استهزا کردن، تمسخر کردن، ریشخند کردن، بهسخره گرفتن
دست انداختن
۱. استهزا کردن، تمسخر کردن، ریشخند کردن، بهسخره گرفتن
۲. دست انداختن
ریشخند کردن