مترادف بوق : شیپور، صور، کرنا، نای، نفیر
برابر پارسی : کرنا
horn, bugle, megaphone, trumpet
bugle, horn, megaphone, trumpet
شيپور , بوق , صداي شيپور , خال اتو , خال حکم , خال اتو بازي کردن , مغلوب ساختن پيشي جستن , ادم خوب , نيروي ذخيره ونهاني , کرنا , شيپورچي , شيپور زدن , شيپور بزرگ
شیپور، صور، کرنا، نای، نفیر
صدایی منقطع در گوشی تماسگیرنده که نشان میدهد تلفن مخاطب در حال زنگ خوردن است
( اِ.) 1 - نای ، نای بزرگ . 2 - دستگاهی در وسایل نقلیه که با به صدا درآوردن آن به دیگران اخطار می دهند. 3 - نوعی از شیپور کوتاه که شکارچیان برای راندن شکار از محلی به محل دیگر به کار برند، نفیر. 4 - صدای ممتد یا مقطع سوت مانندی که از گوشی تلفن شنیده می شود. 5 - میوة خشکی شبیه قیف که از یک طرف می شکافد. 6 - (عا.) کنایه از: آدم ابله و خونسرد. ؛ ~زدن در هزیمت کار احمقانه کردن . ؛ ~ سحر صبح بسیار زود، هنگام سحر. ؛ ~ سگ دیر وقت شب ، نزدیک سحر.
بوق . (ع اِ) باطل و دروغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به بوقه شود.
منجیک .
فردوسی .
فردوسی .
فردوسی .
فرخی .
عنصری .
ناصرخسرو.
نظامی .
پسر رامی (یادداشت بخط مؤلف ).
منجیک (از لغت فرس ص 419).
بوق . [ ب َ ] (ع مص ) بدی و خصومت آوردن . || رسیدن قوم را داهیه ٔ سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). داهیه به کسی رسیدن . (المصادر زوزنی ). || دزدیدن مال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیدا شدن از غیب : باق بک ؛ پیدا شد بر تو از غیب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || یورش کردن و به ستم کشتن : باق القوم علیه ؛ یورش کردند و به ستم کشتند او را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فراز کردن : باق به ؛ فراز کرد وی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تباه و هلاک شدن مال . || ستم کردن کسی بر کسی . || درآمدن بر قومی بی اجازت ایشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بوق . [ ب ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ بوقة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بوق . [ بو / ب َ ] (ع ص ) کسی که پوشیدن راز نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).