کلمه جو
صفحه اصلی

مرخصی


مترادف مرخصی : تعطیل، تعطیلی، رخصت، رهایی، اجازه

برابر پارسی : آسودگی، رهایی، آسایه، آسوده روز

فارسی به انگلیسی

furlough, leave, leave of absence, vacation


furlough, leave, leave of absence, vacation, liberty

leave of absence


فارسی به عربی

اجازة , رخصة , طرد , عتلة ، إِجارَة

مترادف و متضاد

۱. تعطیل
۲. تعطیلی
۳. رخصت، رهایی، اجازه


leave (اسم)
رخصت، اجازه، مرخصی، اذن

permission (اسم)
رخصت، اجازه، دستور، پروانه، ترخیص، مرخصی، اذن

dismissal (اسم)
اخراج، عزل، برکناری، مرخصی

vacation (اسم)
اسودگی، تعطیل، مرخصی، بی کاری

vacations (اسم)
مرخصی

تعطیل


تعطیلی


رخصت، رهایی، اجازه


فرهنگ فارسی

۱- رخصت اجازه . ۲- آزادی . ۳- رهایی پس از خاتم. کار .

مجوز معافیت از وظایف و ترک کشتی


فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (حامص . ) ۱ - اجازه ، رخصت . ۲ - آزادی . ۳ - رهایی پس از خاتمة کار.

لغت نامه دهخدا

مرخصی. [ م ُ رَخ ْ خ َ ] ( حامص ) رخصت. اجازه. اذن. || رهائی و آزادی از کار.

دانشنامه عمومی

(پارسی سره، واژۀ پیشنهادی کاربران) آسایه.


(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) رهاکنش.


فرهنگستان زبان و ادب

{leave} [حمل ونقل دریایی] مجوز معافیت از وظایف و ترک کشتی

پیشنهاد کاربران

آسودگی

روزی بدون انجام کار
طلب استراحت کردن

Leave

جایگزینش واژه ایرانی اجازه است :
مرخصی گرفتم : اجازه گرفتم
ترخیص کالا : اجازه کالا
و
مرخص شدم : رفتم
کی مرخص میشین :کی تعطیل میشین
""" تعطیل واژه ای ایرانی است """


طعطیلی
دیگه چرا
اینقدر
اینور

paid leave

مرخصی با حقوق

آزاد شدن


کلمات دیگر: