خین
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خین. [ خ ِی ْ ی ِ ] ( اِخ ) قصبه مرکزی دهستان خین بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع در 9 هزارگزی شمال باختری خرمشهر و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو خرمشهر بمرز عراق. این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرم که سکنه آن با قریه فیله در حدود2450 نفرند. آب آن از شطالعرب و محصول عمده آن خرما و شغل اهالی تربیت نخل و حصیربافی برای حمل نخل می باشد. راه در تابستان اتومبیل رو است و در مواقع بارندگی با قایق از شطالعرب بخرمشهر می روند در این آبادی دفتر گمرک است و ساکنان از طایفه سادات و آل عبدالمطلب اند قریه فیله که در نزدیکی این آبادی است جزء خین منظور می گردد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
خین. [ خ َی ْ ی ِ ] ( اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است. این دهستان بین دهستان نهر یوسف و دهستان رویس واقع است با آب و هوای گرم و مرطوب. شغل اهالی تربیت نخل و حصیربافی برای حمل خرما. این دهستان از 7 قریه بزرگ و کوچک تشکیل شده که جمعیت آن در حدود 4600 نفر است. مرکز این دهستان خین است. و از قراء مهم آن سوره می باشد که در حدود 1000 تن جمعیت دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
خین . (اِ) خون در لهجه ٔ مردم شوشتر. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). || مزید مؤخر امکنه . چون : پنج خین . (یادداشت مؤلف ).
خین . [ خ َی ْ ی ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان خرمشهر است . این دهستان بین دهستان نهر یوسف و دهستان رویس واقع است با آب و هوای گرم و مرطوب . شغل اهالی تربیت نخل و حصیربافی برای حمل خرما. این دهستان از 7 قریه ٔ بزرگ و کوچک تشکیل شده که جمعیت آن در حدود 4600 نفر است . مرکز این دهستان خین است . و از قراء مهم آن سوره می باشد که در حدود 1000 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
خین . [ خ ِی ْ ی ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی دهستان خین بخش مرکزی شهرستان خرمشهر واقع در 9 هزارگزی شمال باختری خرمشهر و 2 هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو خرمشهر بمرز عراق . این دهکده در جلگه قرار دارد با آب و هوای گرم که سکنه ٔ آن با قریه ٔ فیله در حدود2450 نفرند. آب آن از شطالعرب و محصول عمده ٔ آن خرما و شغل اهالی تربیت نخل و حصیربافی برای حمل نخل می باشد. راه در تابستان اتومبیل رو است و در مواقع بارندگی با قایق از شطالعرب بخرمشهر می روند در این آبادی دفتر گمرک است و ساکنان از طایفه ٔ سادات و آل عبدالمطلب اند قریه ٔ فیله که در نزدیکی این آبادی است جزء خین منظور می گردد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
دانشنامه عمومی
(لری) [xin] خون.
خون ، خونی که در بدن جاندار وجود دارد
گویش مازنی
پرخواب – خواب آلود