کلمه جو
صفحه اصلی

تمایل


مترادف تمایل : آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ، گراییدن، متمایل شدن، میل کردن، خمیدگی، احساس، عاطفه

متضاد تمایل : تنفر

برابر پارسی : گرایش، خواهانی، دلبستگی

فارسی به انگلیسی

tendency, inclination, predisposition, disposition, bent, bias, preconception, leaning, goodwill, interest, trend, drift, slope, -ism, -ability, - ably, -acity


inclination, propensity, acity _, ability _, ably _, bent, bias, current, drift, goodwill, gusto, interest, leaning, preconception, predisposition, sentiment, set, slope, tendency, tip, trend, turn

acity _, ability _, ably _, bent, bias, current, drift, goodwill, gusto, interest, leaning, preconception, predisposition, sentiment, set, slope, tendency, tip, trend, turn, will


فارسی به عربی

بندول , ترتیب , جاذبیة , خیال , دور , عرق , علق , قائمة , میل , هبة , ین

عربی به فارسی

تلوتلو خوردن , يله رفتن , لنگيدن , گيج خوردن , بتناوب کار کردن , متناوب , ترديدداشتن , راه رفتن اردک وار , اردک وار راه رفتن , کج و سنگين راه رفتن


مترادف و متضاد

آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ≠ تنفر


hang (اسم)
تعلیق، تمایل، مفهوم، طرزاویختن

addiction (اسم)
خو گرفتگی، عادت، اعتیاد، اعتیاد دادن، میل، تمایل، خوی، طبع، فرقه

inclination (اسم)
انحراف، نهاد، تمایل، عطف، خو، شیب، خمیدگی به جلو و پایین

appetence (اسم)
عطش، تمایل، ارزو، اشتیاق

appetency (اسم)
عطش، تمایل، ارزو، اشتیاق

disposition (اسم)
ساز، وضع، تمایل، خواست، حالت، خیم، مزاج، سرشت، طبیعت، خو، مشرب

liking (اسم)
میل، تمایل، مهر، حساسیت، ذوق، شهوت و میل

tendency (اسم)
میل، تمایل، توجه، استعداد، گرایش، زمینه، علاقه مختصر

sentiment (اسم)
تمایل، عاطفه، نیت، احساس، ضعف ناشی از احساسات

trend (اسم)
تمایل، گرایش

would (اسم)
تمایل

leaning (اسم)
انحراف، میل، تمایل، طبع، کجی، علاقه شدید به چیزی، تمایلات

turn (اسم)
تمایل، گردش، نوبت، استعداد، چرخ، پیچ و خم، قرقره، پیچ، چرخش، پیچ خوردگی، تغییر جهت، گشت ماشین تراش

anxiety (اسم)
تمایل، اضطراب، نگرانی، تشویش، دلواپسی، اشتیاق، اندیشه، غم، ارنگ، خوف

nisus (اسم)
تمایل، تقلا، اراده

gust (اسم)
تمایل، خوشی، انفجار، خوش مزگی، خوش طعمی، باد ناگهانی

gravitation (اسم)
تمایل، گرایش، جاذبه، کشش، قوه جاذبه

roll (اسم)
تمایل، گردش، صورت، توپ، لوله، نورد، فهرست، ثبت، غل، چرخش، طومار، فرد، غلتک، نان ساندویچی، چیز پیچیده

streak (اسم)
تمایل، خط، رگ، رگه، ورقه، نوار یا رگه نواری

tilt (اسم)
شتاب، تمایل، برخورد، زد و خورد، پرتاب، کجی، شیب، سرازیری، مسابقه نیزه سواری، شمشیربازی سواره در قرون وسطی

inclining (اسم)
میل، تمایل، تعظیم

recumbency (اسم)
تمایل، استراحت

fantasy (اسم)
تمایل، هوس، وهم، فانتزی، قوه مخیله، وسواس، نقشه خیالی

preoccupation (اسم)
تمایل، شیفتگی، کار مقدم، اشغال قبلی

tenor (اسم)
تمایل، نیت، رویه، مفهوم، مفاد، فحوا، صدای زیر مردانه

declination (اسم)
تمایل، دوری از محور اصلی

yen (اسم)
تمایل، اصرار، ین، واحد پول ژاپن، رغبت شدید

proclivity (اسم)
میل، تمایل، خوی، تمایل طبیعی به چیز بد

۱. آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ≠ تنفر
۲. گراییدن، متمایلشدن، میل کردن
۳. خمیدگی
۴. احساس، عاطفه


فرهنگ فارسی

اظهارمیل ورغبت کردن، بیکسوکج کردن
۱-( مصدر ) گراییدنمیل کردن.۲ -اظهار میل و رغبت کردن . ۳ - بیکسوی کج شدن . ۴ - ( اسم ) گرایش میل . ۵ - عاطفه احساس . جمع : تمایلات .

(جمع آن تمایل‌ها و تمایلات است) خواست، میل، گرایش


جملات نمونه

تمایل او بیشتر به رفتن بود

he was more inclined to go


تمایل به چاق شدن

the tendency to grow fat


تمایل جنسی

sexual drives


فرهنگ معین

(تَ یُ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - اظهار میل و رغبت کردن . ۲ - به سوی چیزی کج شدن . ۳ - (اِمص . ) گرایش ، میل . ۴ - عاطفه ، احساس .

لغت نامه دهخدا

تمایل. [ ت َ ی ُ ] ( ع مص )پیچ پیچان رفتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). میل و کجی و کج شدگی در رفتار. ( ناظم الاطباء ). تبختر در راه رفتن. ( از اقرب الموارد ). || چسبیدن. ( زوزنی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || تفاتن و تحارب میان قوم. ( از اقرب الموارد ). || میل کردن. ( آنندراج ). رجوع به میل شود.

فرهنگ عمید

۱. اظهار میل ورغبت کردن.
۲. به طرفی یا به چیزی مایل شدن، به یک سو کج شدن.

دانشنامه عمومی

تمایل به صورت های مختلف برای نشان دادن شروع فعالیت عمدی، حالت ذهنی همراه با میل به عمل و گرایش آگاهانه به عمل، مورد استفاده قرار می گیرد. تمایل هنوز در مفهومی عام و نادقیق بکار برده می شود تا بر عوامل «درونی» تعیین کنندهٔ عمل، همراه با ویژگی های تبعی انگیزه ها تاکید شود.

فرهنگ فارسی ساره

گرایش، دلبستگ


جدول کلمات

گرایش

پیشنهاد کاربران

میل، علاقه، گرایش، گیرایی

پارچه ابریشم_زیبا_درخشان


کلمات دیگر: