کلمه جو
صفحه اصلی

قبه الارض

فرهنگ فارسی

۱ - بقول هندوان قدیم هر گاه دایره ای را در سطح نصف النهار فرض کنیم که بر روی قسمت معموره زمین بخط استوائ برخورد . این دایره ربع معمور زمین را بدو بخش شرقی و غربی قطع و تقسیم کند. نقطه تقاطع این دایره و خط استوائ را قبه الارض نامند و آن طول و قسمت معمور میان مشرق و مغرب و طول میان مواضعی را که بر خط استوائ قرار دارد بدو نصف میکند و بالنسبه باین خط مفروض شهرها به شرقی و غربی تقسیم میشوند . ۲ - بقول ایرانیان قدیم قبه الارض وسط معموره زمین است و گفته اند قبه اقلیم چهارم را بطول ۹٠ درجه و عرض ۳۶ درجه نصف میکند و معنای اینکه شهری بر روی قبه قرار دارد این است که ساکنان آن ساکنان قبه باشند یعنی بین دو انتهای معموره بر روی خط استوائ ( کشاف اصطلاحات لغ. ) .
هیات دان ها در تفسیر آن اختلاف دارند .

لغت نامه دهخدا

( قبةالارض ) قبةالارض. [ ق ُب ْ ب َ تُل ْ اَ ] ( ع اِ مرکب ) هیأت دان ها در تفسیر آن اختلاف دارند. گفته اند هرگاه دائره ای را در سطح نصف النهار فرض کنیم که بر روی قسمت معموره زمین بخط استواء برخورد این دائره ربع معمور زمین را به دو بخش شرقی و غربی قطع و تقسیم میکند.نقطه تقاطع این دائره و خط استواء را قبةالارض نامند و آن طول قسمت معمور میان مشرق و مغرب و طول میان مواضعی را که بر خط استواء قرار دارد، به دو نصف میکند. و بالنسبة به این خط مفروض شهرها به شرقی و غربی تقسیم میشوند. این رأی هندیان است ولی مردم فارس گویند: قبةالارض وسط معموره است و گفته اند قبة اقلیم چهارم را بطول 90 درجه و عرض 36 درجه نصف میکند و معنای اینکه شهری بر روی قبه قرار دارد این است که ساکنین آن ساکنین قبه باشند یعنی بین دو انتهای معموره بر روی خط استواء، و گویند معنی آن این است که نصف النهار آن نصف النهار قبه باشد و قول نخست درست است زیراغرض از تعیین قبه این است که طالع در آغاز سال به افق قبه بیرون آید و طالع جهان نامیده شود و احکام جهان بر آن مبتنی گردد و بنابر اول طالع عالم مختلف نشود و بنا بر ثانی مختلف شود. عبدالعلی بیرجندی در حاشیه چغمینی چنین گفته است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).


کلمات دیگر: