کلمه جو
صفحه اصلی

غسر

فرهنگ فارسی

کار درهم آمیخته و مشتبه

لغت نامه دهخدا

غسر. [ غ َ ] ( ع مص ) برجستن گشن بی خواهش ناقه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ): غسر الفحل الناقة؛ ضربها علی غیر ضبعة. ( قطر المحیط ). || سخت گرفتن بر غریم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). صاحب اقرب الموارد گوید: و قالوا غسره عن الشی و عسره بمعنی واحد، و لم ار من فسر معنی عسره عنه - انتهی.

غسر. [ غ َ س َ ] ( ع اِ )آنچه باد در پارگین اندازد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). چیزی که باد در غدیر اندازد. ( از اقرب الموارد ).

غسر. [ غ َ س ِ ] ( ع ص )کار درهم آمیخته و مشتبه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

غسر. [ غ َ ] (ع مص ) برجستن گشن بی خواهش ناقه . (منتهی الارب ) (آنندراج ): غسر الفحل الناقة؛ ضربها علی غیر ضبعة. (قطر المحیط). || سخت گرفتن بر غریم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صاحب اقرب الموارد گوید: و قالوا غسره عن الشی ٔ و عسره بمعنی واحد، و لم ار من فسر معنی عسره عنه - انتهی .


غسر. [ غ َ س َ ] (ع اِ)آنچه باد در پارگین اندازد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). چیزی که باد در غدیر اندازد. (از اقرب الموارد).


غسر. [ غ َ س ِ ] (ع ص )کار درهم آمیخته و مشتبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).



کلمات دیگر: