dynamism, activeness, vividness, animal spirits, (informal) pep, bounce, steam
پویایی
فارسی به انگلیسی
agency, animal spirits, hurry
فارسی به عربی
قابلیة الحرکة
مترادف و متضاد
پویایی، قدرت تحرک
پویایی، تحرک، جنبایی
فرهنگ فارسی
دینامیسم، جنبو جوش، اصالت نیرو
پویندگی، پویابودن
لغت نامه دهخدا
پویائی. ( حامص ) حالت و چگونگی پویا. صفت پویا. پویندگی :
چند پوئی [گردی ] بگرد عالم چند
چند کوبی [پوئی ] طریق پویائی.
چند پوئی [گردی ] بگرد عالم چند
چند کوبی [پوئی ] طریق پویائی.
عمعق.
فرهنگ عمید
حالت و چگونگی پویا، پویا بودن، پویندگی: چند پویی به گرد عالم چند / چند کوبی طریق پویایی (عمعق: ۲۰۱ ).
جدول کلمات
دینامیک
پیشنهاد کاربران
شم
کلمات دیگر: