مترادف تیرک : دیرک، ستون چوبی، تیرکوچک
تیرک
مترادف تیرک : دیرک، ستون چوبی، تیرکوچک
فارسی به انگلیسی
rolling - pin
pale, Pole, post
مترادف و متضاد
دیرک، ستون چوبی
تیرکوچک
۱. دیرک، ستون چوبی
۲. تیرکوچک
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) تیرکوچک . ۲ - ستوی که در وسط چادر و سرا پرده نصب کنند و چادر بر روی آن قرار گیرد دیرک . ۳ - آبله هایی که در دیگ آب جوشان یا در میان روغن جوشان بسبب پخته شدن گوشت بهم رسد . ۴ - جهش خون از رگ یا آب از آبدزدک یا سوراخ مشک و مانند آن. ۵ - ایجاد در دو وجع در اعضا .
قصبه ایست از اقلیم چهارم در شمال ابهر افتاده سی پاره دیه از توابع آنست هوایش سرد است
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
چون سنگ درون گرده گردد مدرک
از درد زند گرده چو تیرک ناوک
در گرده کس چو باد گردد مدرک
نافع باشد کمار و اسپوس و نمک.
تیرک. [ رَ ] ( اِخ ) قصبه ای است از اقلیم چهارم در شمال ابهر افتاده سی پاره دیه از توابع آن است. هوایش سرد است... و آبش از همان کوهها برمی خیزد و به سفیدرود می ریزد. ( نزهةالقلوب ج 3 ص 66 ).
چون سنگ درون گرده گردد مدرک
از درد زند گرده چو تیرک ناوک
در گرده ٔ کس چو باد گردد مدرک
نافع باشد کمار و اسپوس و نمک .
یوسفی طبیب (از انجمن آرا) (از آنندراج ).
رجوع به تیر کشیدن شود.
تیرک . [ رَ ] (اِخ ) قصبه ای است از اقلیم چهارم در شمال ابهر افتاده سی پاره دیه از توابع آن است . هوایش سرد است ... و آبش از همان کوهها برمی خیزد و به سفیدرود می ریزد. (نزهةالقلوب ج 3 ص 66).
فرهنگ عمید
۲. جهش خون از رگ یا آب از سرنگ، سوراخ مشک، و مانندِ آن.
۳. ‹دیرک› ستونی که در وسط چادر یا سراپرده برپا می شود و چادر بر روی آن قرار می گیرد، ستون خیمه.
* تیرک زدن: (مصدر لازم ) [قدیمی] جهیدن آب یا مایع دیگر از یک سوراخ ریز.
۱. [مصغرِ تیر] [قدیمی] تیر کوچک: ◻︎ چه چیز است آن رونده تیرکِ خُرد / چه چیز است آن پَلالَک تیغ بُران (رودکی۱: ۱۲۰).
۲. جهش خون از رگ یا آب از سرنگ، سوراخ مشک، و مانندِ آن.
۳. ‹دیرک› ستونی که در وسط چادر یا سراپرده برپا میشود و چادر بر روی آن قرار میگیرد؛ ستون خیمه.
〈 تیرک زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] جهیدن آب یا مایع دیگر از یک سوراخ ریز.
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان آبعلی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۶ نفر (۴خانوار) بوده است.
فرهنگستان زبان و ادب
{purlin} [مهندسی عمران] تیر افقی که برای تحمل پوشش سقف های شیب دار به کار رود
{stringer} [حمل ونقل هوایی] سازه ای فرعی که موجب حفظ شکل ظاهری پوستۀ بال و بدنۀ هواگَرد می شود
گویش مازنی
چوب های عمودی به ارتفاع بلندی اتاق در دیواره های اتاق های ...
اشعه و پرتو آفتاب
چوب بلند خیش که به گردن حیوان وصل شود
شخص آبله رو
تگرگ
جوانه ی هر چیز مانند:غلات
واژه نامه بختیاریکا
گدرنا
پیشنهاد کاربران
تیر = تیر ِکمان، تیر نان پهن کردن ( وردنه )
تیره، تیرک= چوب های سقف خانه که از روی این دیوار به دیوار دیگر کشیده شده اند.
پسوند ( ک ) همیشه نشانه کوچکی نیست.
تیرک : تیر مانند
موشک : مانند موش، موش مانند
مترسک: ک پسوند اسم ساز