کلمه جو
صفحه اصلی

اماتور


مترادف اماتور : ( آماتور ) دوستدار، غیرحرفه ای

متضاد اماتور : ( آماتور ) حرفه ای

برابر پارسی : ( آماتور ) ریژکار، تازه کار، دوست کار، ناپیشه کار، نوکار

فارسی به انگلیسی

amateur, aficionado

فارسی به عربی

هاوی

فرهنگ فارسی

شائق، هوسکار، باذوق، کسی که کاری راازسرشوق به آن انجام ندهدنه برای پول

فرهنگ معین

( آماتور ) (تُ ) [ فر. ] (ص . اِ. ) کسی که کاری را صرفاً از روی علاقه و میل و نه برای کسب درآمد انجام دهد، غیرحرفه ای (فره ).

فرهنگ عمید

( آماتور ) کسی که به خاطر میل و علاقۀ شخصی و نه برای کسب درآمد، در یکی از رشته های هنری، ورزشی، یا فنی فعالیت می کند.

دانشنامه عمومی

آماتور. واژه آماتور یا غیرحرفه ای از زبان فرانسوی گرفته شده است. در زبان فرانسوی قدیم، amator «عاشق» معنی می داد. در زبان لاتین این واژه را amatorem می گفتند که «عاشق» معنی می دهد. این واژه را تقریباً تمام جهان می دانند در فرهنگ بشری جهان آماتور چنین مفهوم می دهد.
شوالیه ها، ولانتیر Volunteer، جوانمرد، کاکه، ماهرین غیر حرفه ای، رضاکاران، سرباز، مجاهد، سرتیر، بدمهاش، هنرمند آزاد، دوستکار وغیره.
دکتر محمد حیدری ملایری در فرهنگ ریشه شناختی اخترشناسی-اخترفیزیک واژهٔ دوستکار را پیشنهاد کرده است.

آماتور (ابهام زدایی). آماتور کسی ست که یک فعالیت رابه قصد لذت بردن انجام دهد، نه به قصد پول و ماهر شدن.
آماتور (فیلم ۱۹۸۱)
آماتور (فیلم ۱۹۹۴)
آماتور (فیلم ۱۹۹۹)
آماتور همچنین ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:

آماتور (فیلم ۱۹۸۱). «آماتور» (انگلیسی: The Amateur (1981 film)) فیلمی در ژانر تریلر سیاسی به کارگردانی چارلز جروت است که در سال ۱۹۸۱ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به جان سوج و کریستوفر پلامر اشاره کرد.

آماتور (فیلم ۱۹۹۴). آماتور (انگلیسی: Amateur) فیلمی در ژانر کمدی-درام به کارگردانی هال هارتلی است که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد.
ایزابل هوپر - ایزابل
مارتین دونوان - توماس
الینا لوونسن - سوفیا
دامیان یانگ - ادوارد
چاک مونتگمری - یان
دیو سیموندز – کورت

آماتور (فیلم ۱۹۹۹). «آماتور» (اسپانیایی: El Amateur) یک فیلم درام آرژانتینی به کارگردانی Juan Bautista Stagnaro است که در سال ۱۹۹۹ منتشر شد.

آماتور (فیلم). «آماتور» (انگلیسی: Amateur) یک فیلم در سبک کمدی-درام به کارگردانی هال هارتلی است که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد.

دانشنامه آزاد فارسی

آماتور. آماتور (amateur)
از ریشۀ لاتینی آماره به معنای عشق ورزیدن. کسی که فعالیت یا ورزشی را صرفاً برای تفریح و سرگرمی و بدون چشم داشت مالی به شکل غیرحرفه ای انجام می دهد.

جدول کلمات

آماتور
ناشی

پیشنهاد کاربران

نورس، نو رسیده، نوکار، تازه کار. در برابر حرفه ای و لیلاج.

( فر ) شائق، هوسکار، با ذوق، کسی که کاری را به دلیل شوق و رغبت انجام دهد؛ نه برای دریافت مزد و به دست آوردن پول. در فارسی به معنی تازه کار، مبتدی و غیر حرفه ای کاربرد دارد.

حرفه ای نبودن

تازه کار و تقریبا نابلد

تازه کار، کسی که کاری را تازه شروع کرده و در آن حرفه ای نیست اما شوق و ذوق زیادی نسبت به آن کار نشان می دهد .

بگرام یا بقرام یا بغرام؟؟؟؟در فارسی غین و قاف نیست به خاطر آن به قوقوشی ( پرنده ی قودر تورکی ) می گویند گوگوش ( بعد چون می بینند. گوگوش معنایی ندارد. می گویند. گوگوش اسم پسرانه ارمنی است ) یا به کلمه ی قور ( جرقه های آتش در تورکی، شراره ) می گویند. گر وفعل گر گرفتگی ( پوشلنماق در زمان یائسگی ) را می سازنند. بغرام ( بغ رام ) بغ مثل بغلان ( بغ لان هر کلمه ای آخرش لان باشد. تورکی است. مثل ساوآلان. زنگی لان. گی لان. میلان ) هر کلمه ایی رام داشته باشد. تورکی است. مثل شهرام. بهرام. مهرام. کهرام. بایرام. پارام. رامهرمز ( هرمزگان ) . رامشیر. رامبد. رامتین. . . . بگرام. بقرام. بغرام اسم تورکی است.

همه زبان های پارسی از جمله اوستایی، پارسی کهن، پارسی میانه و پارسی نو غ دارند و این وات همواره نقش مهمی در زبان های کهن ایرانیک داشته است. در خط های پهلوی و اوستایی نیز نویسه ای جدا برای غ وجود دارد. برای نمونه بَغ، مُغ و دوغ در زبان پهلوی ساسانی بکار رفته اند. ق نیز در برخی زبان های ایرانی شرقی وجود داشته است. در فارسی واژگانی که ق دارند به دو دسته تقسیم میشوند: یا ترکی و عربی اند، یا واژگان کهن ایرانی که در پارسی نو برخی از حروفشان تبدیل به ق شده است. یعنی قِ این واژگان در گذشته حرف دیگری بوده است. همچون : قشنگ که برگرفته از خشنگ در زبان ایرانیِ سغذی میباشد ، یعنی در این واژه خ به ق دگرگون شده است. یا واژه قرمز که برگرفته از کرمیر در پارسی میانه است ، یعنی ک به ق دگرگون شده است. واژگان این دسته خود به دو دسته تقسیم میشوند :

الف - واژگانی که از زبان ایرانیِ سغذی آمده اند و ( ( خ ) ) یا ( ( ک ) ) آنها به ( ( ق ) ) دگرگون شده است :

قشنگ که برگرفته از سغذی xšank میباشد. / قاطر که برگرفته از سغذی xara - tara میباشد. / قند که برگرفته از سغذی xanda میباشد. / نقره که برگرفته از سغذی nākrtē میباشد. / قانون که از سغذی kanonā آمده است. و . . .

ب - واژگان پارسی ای که در گذشته دارای حرف ( ( ک ) ) بوده اند و معمولا توسط عربی این حرف به ( ( ق ) ) دگرگون شده است :

قابوس که در گذشته کاووس بوده است. در پارسی میانه kayos و در اوستایی kāvāusān آمده است. / قالب که در گذشته کالب بوده است. در پارسی میانه kalpād آمده است.

/قز و قزاغند که در گذشته کز و کژاکند بوده اند. در پارسی میانه kač و در پارسی باستان kaž آمده است. / قفیز که در گذشته کویز بوده است که در پارسی میانه kafiz , kapič و در پارسی باستان kapithe آمده است.

/چاقو که در گذشته چاکو بوده است و هم ریشه با چکوش میباشد. / قپان که در گذشته کپان بوده است و احتمالا برگرفته از لاتین campania است. / قهرمان که در گذشته کهرمان بوده است. در اوستایی kara - manah آمده است.

/قاقم ( گونه ای سمور ) که برگرفته از پارسی میانه kākom میباشد. / قبا که برگرفته از پارسی میانه kapāh میباشد. / قباد که برگرفته از پارسی میانه kavāt میباشد. / قومس ( نام شهری ) که برگرفته از پارسی میانه kūmis میباشد. / قیصر که از پارسی میانه kaysar , kēsar آمده است. / قنات که برگرفته از پارسی میانه kānakih , kahas میباشد. / قرابه ( گونه ای ظرف شیشه ای ) که برگرفته از پارسی میانه karāveh میباشد. / قوطی که برگرفته از پارسی میانه kiwōt میباشد. / قربان که برگرفته از کرپان اوستایی میباشد. / قاف که برگرفته از پارسی میانه kāf میباشد. / قم ( نام شهر ) که برگرفته از کمب می باشد. و نمونه های بسیار دیگر از این دست.


کلمات دیگر: