نام کوهی است در دیار محارب
خشا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خشا. [ خ ُ ] ( ع اِ ) کشت سیاه و تباه. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ).
خشا. [ خ َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در دیار محارب. ( از معجم البلدان ).
خشا. [ خ َ ] ( اِخ ) نام کوهی است در دیار محارب. ( از معجم البلدان ).
خشا. [ خ َ ] (اِخ ) نام کوهی است در دیار محارب . (از معجم البلدان ).
خشا. [ خ ُ ] (ع اِ) کشت سیاه و تباه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
پیشنهاد کاربران
خشه =khashe در اصل به معنی "نیرو " بوده است
خشه گیاه قدرت" اسپست گیاهی هفت ساله که کاشته می شود دانه های آن بنفش رنگ می باشد و بسیار نیروزا هست در زمانهای قدیم خوراک اسب ها بود و معنی آن قدرت است.
خشه گیاه قدرت" اسپست گیاهی هفت ساله که کاشته می شود دانه های آن بنفش رنگ می باشد و بسیار نیروزا هست در زمانهای قدیم خوراک اسب ها بود و معنی آن قدرت است.
کلمات دیگر: