کلمه جو
صفحه اصلی

ملغی


برابر پارسی : برکنار، بی اثرشده، برافتاده، ازمیان رفته

فارسی به انگلیسی

cancelled, annulled, lapsed

cancelled


lapsed


فارسی به عربی

الغ , من

عربی به فارسی

پوچ , تهي , مهجور , غيرمتداول , متروک


مترادف و متضاد

abrogated (صفت)
منسوخ، ملغی

canceled (صفت)
ملغی

annulled (صفت)
منسوخ، ملغی

disannulled (صفت)
ملغی

cancelled (صفت)
ملغی

فرهنگ فارسی

لغوشده، بی اثرشده، به شمارنیامده
( اسم ) باطل کرده لغو شده .

فرهنگ معین

(مُ غا ) [ ع . ] (اِمف . ) لغو شده ، بی اثر شده .

لغت نامه دهخدا

ملغی. [ م ُ غا ] ( ع ص ) باطل شده. از شمار افکنده. افکنده.اسقاطگشته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). لغوشده.
- ملغی شدن ؛ باطل شدن. لغو شدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
- ملغی کردن ؛ باطل کردن. لغو کردن.

فرهنگ عمید

۱. بی اثر شده، لغو شده.
۲. به شمار نیامده.

پیشنهاد کاربران

کنسل شدن


کلمات دیگر: