مترادف مدرس : آموزگار، آموزنده، استاد، دبیر، مربی، معلم
متضاد مدرس : شاگرد، متعلم
برابر پارسی : استاد، آموزگار
teacher, lecturer, professor, instructor, preceptor
Madras
instructor, lecturer, teacher
آموزگار، آموزنده، استاد، دبیر، مربی، معلم ≠ شاگرد، متعلم
(جمع آن مدرسها، مدرسان، مدرسین است) معلم، درس دهنده
نام شهری در کرانهی خاوری هند
(مَ رَ) [ ع . ] (اِ.) جای درس گفتن .
(مُ دَ رِّ) [ ع . ] (اِ فا.) معلم .
مدرس . [ م َ دَ ] (اِ) مترس . چوب کنده ای که در پس در اندازند تا در گشوده نگردد. || شکلی که در کشتزار سازند برای دفع جانوران موذی . (ناظم الاطباء). رجوع به مترس و مترسک شود.
مدرس . [ م َ رَ ] (اِخ ) از ایالات جنوبی هندوستان است . مرکز آن بندری است به همین نام با قریب دو میلیون نفر جمعیت . جمعیت ایالت مدرس بیش از 43 میلیون نفر است .
مدرس . [ م َ رَ ] (ع اِ) موضعالدرس . موضعالدراسة. (متن اللغة). محلی که در آن تدریس کنند. جای تدریس . آموزشگاه . (فرهنگ فارسی معین ). مدرسه . رجوع به مدرسه شود.
مدرس . [ م ِ رَ ] (ع اِ) مَدرَس . موضع درس و جای درس گفتن . (ناظم الاطباء). جائی که در آن تدریس کنند. (از اقرب الموارد). رجوع به مدرسه و مَدرَس شود. || کتاب درسی . کتابی که تدریس شود. (اقرب الموارد). کتاب . (متن اللغة) (منتهی الارب ).
مدرس . [ م ُ دَرْ رَ ] (ع ص ) مجرب . (متن اللغة) (اقرب الموارد). مرد آزمایش دیده . (منتهی الارب ).
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) ابوالقاسم (سیدمیرزا...) حسینی خاتون آبادی اصفهانی ، معروف به مدرس ، از مؤلفان قرن دوازدهم هجری قمری است . به سال 1303 هَ . ق . درگذشت . او راست : تفسیر قرآن مجید به فارسی ، حاشیه ٔ استبصار، حاشیه ٔ تهذیب ، حاشیه ٔ کافی ، حاشیه ٔ من لایحضره الفقیه ، شرح نهج البلاغه . (از ریحانة الادب ج 5 ص 267). رجوع به اعیان الشیعه ج 8 ص 111 شود.
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) حسن (سید ...) بن سید اسماعیل بن میر عبدالباقی ، اصفهانی قمشه ای . از سادات طباطبائی و از علمای امامیه و از رجال سیاست این قرن است . به سال 1287 هَ . ق . در یکی از قرای اردستان متولد شد. پس از تحصیل در شهرضا و اصفهان و عراق در سن 16 سالگی به اصفهان رفت و سیزده سال در آن شهر به تحصیل پرداخت سپس عازم عتبات شد پس از بازگشت به اصفهان به تدریس پرداخت آنگاه به تهران آمد در سال 1328 هَ . ق . از طرف علمای نجف به عنوان عالم طرازاول در دوره ٔ دوم مجلس تعیین شد و در دوره ٔ سوم از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب گردید. در محرم سال 1324 هَ . ق . به همراه عده ای از رجال و نمایندگان مجلس در مهاجرت بود و در هیأت دولتی که مهاجران تعیین کردند وزیر دادگستری گردید. سپس به تهران بازگشت و بعد از آن چندین دوره به مجلس شورای ملی راه یافت . در دوره ٔ پنجم رهبر نمایندگان اقلیت بود و یکبار مورد سوء قصد واقع شد ولی جان بسلامت برد، سرانجام پس از چند سال حبس و تبعید درسال 1356 هَ . ق . در کاشمر درگذشت و در همانجا مدفون شد. رجوع شود به تاریخ رجال ایران ج 1 صص 343-345.
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) حسن (سید ...) بن علی بن امیر اسماعیل ، واعظ حسینی اصفهانی ، مشهور به مدرس ، از علمای امامیه ٔ قرن سیزدهم است . به سال 1273 هَ . ق . در اصفهان وفات یافت . او راست : اصالةالبرائة، اصالةالصحة، جوامعالکلم ، شرح مختصر نافع محقق ، قاعده لاضرر، و غیره . (از ریحانة الادب ج 5 ص 267).رجوع به متفرقات الذریعة و روضات الجنات ص 182 شود.
(از ریحانة الادب ج 3 ص 504).
(از طرایق الحقایق ج 3 ص 504).
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) محمدعلی (میرزا...) بن محمد نصیر چهاردهی رشتی گیلانی ، معروف به مدرس و مدرس چهاردهی ، از اجله ٔ علمای امامیه ٔ قرن چهاردهم است . و به سال 1334 هَ . ق . درگذشته است . او راست : 1- اصول الفقه . 2- تبیان اللغة. 3- التحفة الحسینیه . 4- التذکرة الغرویه . 5- ترجمه ٔ مصائب النواصب و نواقض الروافض . 6- ترجمه ٔ مکارم الاخلاق طبری . 7- ترجمه ٔ نجاة العباد. 8- ترجمه ٔ منهج المقال فی علم الرجال ؛ و نیز حاشیه ای بر تشریح الافلاک ، خلاصة الحساب ، رسائل شیخ انصاری ما ریاض المسائل یا قوانین الاصول و مبحث قبله از شرح لمعه و شروحی بر قواعد علامه ، منظومه ٔ فقه بحر العلوم ، دعای سماة و صباح ، صحیفه ٔ سجادیه و غیره . رجوع به ریحانة الادب ج 5 ص 272 و مجلات الذریعة و احسن الودیعة ج 1 ص 130 و فهرست مؤلفان تألیف خانبابا مشار ج 4 ص 432 و 433 شود.
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) محمدعلی بن محمد طاهربن نادر محمد تبریزی معروف به مدرس ، از دانشمندان و مؤلفان متأخر است . تألیفات او بدین شرح است : 1- حیاض الزلائل فی ریاض المسائل . 2- الدر الثمین أو دیوان المعصومین . 3- ریحانة الادب فی تراجم المعروفین بالکنیة او اللقب . 4- غایةالمنی فی تحقیق الکنی . 5- فرهنگ بهارستان ، در مترادفات زبان فارسی . 6- فرهنگ نگارستان ، در لغت فارسی . 7- فرهنگ نوبهار، در لغت فارسی . 8- قاموس المعارف . 9- کفایةالمحصلین فی تبصرة احکام الدین . 10- نثراللئالی در شرح نظم اللئالی ، در تجوید. 11- امثال و حکم ترکی آذربایجانی . رجوع به ریحانةالادب ج 5 ص 269 و ج 1 مقدمه و ج 7 خاتمه شود.
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) مهدی (حاجی میرزا...) بن میرزا جعفر آشتیانی الاصل تهرانی مولد و مسکن ، مشهور به مدرس آشتیانی ، از فقهای امامیه و دانشمندان متأخر است . او راست حواشی وشروحی بر اسفار ملاصدرا، رسائل انصاری ، منظومه ٔ سبزواری ، شفای ابن سینا، کفایه ٔ خراسانی ، مکاسب انصاری ؛ ورسایلی در جبر و تفویض ، علم اجمالی ، طلب وارده ، وحدت وجود، قاعده ٔ صدور. (از ریحانة الادب ج 5 ص 272).
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) نصراﷲ (سید...) بن حسین بن علی بن اسماعیل موسوی حایری ، مکنی به ابوالفتح و ملقب به صفی الدین و مشهور به مدرس ، از علمای امامیه و شاعران قرن دوازدهم هجری قمری و معاصران نادرشاه افشار است . در کربلا به تدریس علوم دینی اشتغال داشته و در سفر نادرشاه به آن دیار مورد توجه واقع گشته و شاه او را به سفر حج فرستاد و سپس به سفارت روانه ٔ استانبول گشت و بر اثر سعایت درباریان سلطان روم به تهمت فساد مذهب در سال 1168 هَ . ق . به قتل رسید. از تصنیفات اوست : آداب تلاوة القرآن ، تخمیس قصیده ٔ میمیه ٔ فرزدق ، رساله در تحریم شرب توتون ، الروضات الزاهرات فی المعجزات بعد الوفاة، سلاسل الذهب المربوط بقنادیل العصمة الشامخة الرتب ، و دیوان اشعار. (از ریحانة الادب ج 5 ص 274). رجوع به روضات الجنات ص 758 و مستدرک الوسایل ج 3 ص 385 و کنی و القاب ج 1 ص 49 و متفرقات الذریعة شود.
حافظ.
مدرس . [ م ُ دَرْ رِ ](اِخ ) محمدرضا (میرزا سید...) بن محمد مؤمن امامی خاتون آبادی اصفهانی ، معروف به مدرس ، از علمای امامیه ٔ قرن دوازدهم هجری قمری است و در اواخر عهد صفویه می زیسته ، از تصانیف اوست : ابواب الهدایة، جنات الخلود ، خزائن الانوار. (از ریحانة الادب ج 5 ص 268). رجوع به متفرقات الذریعة شود.
مدرس . [ م ُ رِ ] (ع ص ) سبق گوینده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزماینده و تعلیم کننده ٔ درس . (ناظم الاطباء): درس و أدرس الکتاب ؛ درسه . (متن اللغة). رجوع به مُدَرِّس شود.
مدرس . [ م ُدْ دَ رِ ] (ع ص ) کسی که مطالعه می کند و اهتمام می نماید. (ناظم الاطباء).
مدرس .[ م ُ دَرْ رِ ] (اِخ ) نصراﷲ (میرزا...) شیرازی ، معروف به مدرس ، از علمای امامیه ٔ قرن سیزدهم است و به سال 1291 هَ . ق . درگذشته . او راست حواشی بر تفسیر بیضاوی ، رسائل شیخ مرتضی انصاری ، و فصول الاصول . (از ریحانة الادب ج 5 ص 475). رجوع به متفرقات الذریعة شود.
آموزگار، استاد