پیاده سازی
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
محقق ساختن یک طرح نرمافزاری و عملیاتی نمودن آن
دانشنامه عمومی
چیدمان ریزی, ساختار سازی, طرز پایین آوردن
فرهنگستان زبان و ادب
{implementation} [رایانه و فنّاوری اطلاعات، رمزشناسی] محقق ساختن یک طرح نرم افزاری و عملیاتی نمودن آن
پیشنهاد کاربران
launch
implement
ای کاش نقش کلمه در جمله هم توضیح داده میشد ، مثلا:
پیاده سازی ( اسم )
البته من نمیدانم که نقش دستوری اش چیست و در اینترنت به دنبال همین سئوال خودم میگشتم
پیاده سازی ( اسم )
البته من نمیدانم که نقش دستوری اش چیست و در اینترنت به دنبال همین سئوال خودم میگشتم
اجرا
کلمات دیگر: