کلمه جو
صفحه اصلی

بیوه


مترادف بیوه : ارمله، شومرده، مطلقه، ارمل، زن مرده، مطلق

فارسی به انگلیسی

widow, widow(ed)

widow(ed)


widow


فارسی به عربی

ارملة , وحید

مترادف و متضاد

widow (اسم)
بیوه، بیوه زن

lone (صفت)
مجرد، تنها، دلتنگ، تک، یکه، بیوه، مجزا ومنفرد

ارمله، شومرده، مطلقه


ارمل، زن‌مرده، مطلق


۱. ارمله، شومرده، مطلقه
۲. ارمل، زنمرده، مطلق


فرهنگ فارسی

زن شوهرمرده یازنی که شوهرش اوراطلاق داده باشد
( صفت اسم ) زن شوهر مرده یا زنی که شوهرش او را طلاق داده باشد مرد زن مرده یا مردی که زنش را طلاق گفته باشد.
دارویی است که برگ آن ببرگ کبر ماند اما خار ندارد و ثمر آن بخیار شباهت دارد لیکن کوچکتر از آن باشد و آنرا بعربی قثائ البری خوانند و قثائ الحمار همان است .

فرهنگ معین

(وِ ) (ص . اِ. ) زن بی شوهر، مرد بی زن .

لغت نامه دهخدا

بیوه . [ وَ / وِ ] (ص ) غریب . تنها. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || زنی را گویند که شوهرش مرده باشد یا او را طلاق داده باشد. (از برهان ) (از ناظم الاطباء). زنی که شوهرش مرده باشد. (از انجمن آرا) (آنندراج ) (شرفنامه منیری ). زن بی مرد. زن که شوی داشته و شوی او بمرده یا او را طلاق داده بود. زن از شوی بجا مانده . آن زن که شوی ندارد اما از پیش داشته است . ثیب . ارملة. ایم . کالم . مقابل دوشیزه . (یادداشت مؤلف ) :
سه دیگر به نیکان ببخشید سیم
زن بیوه و کودکان یتیم .

فردوسی .


جوربر بیوه و یتیم خود مکن
ای ستمگر بر تن بیوه و یتیم .

ناصرخسرو.


خورشید خسروان که جهان را ز عدل او
همچون چراغ بیوه به هر خانه کدخدای .

سوزنی .


کیست فلک پیر شده بیوه ای
چیست جهان دردزده میوه ای .

نظامی .


تنگدستان ز من فراخ درم
بیوگان سیر و بیوه زادان هم .

نظامی (هفت پیکر ص 339).


ستمدیده را دادبخشی کنی
شب بیوگان را درخشی کنی .

نظامی .


باغ خود را نچیده گل بیوه
برد سرهنگش ایزم و میوه .

اوحدی .


نیم شب کرد بر کریوه رود
دزد بر بام طفل و بیوه رود.

اوحدی .


در دین موسی چنین بوده است که چون کسی را اجل محتوم فرارسد و نسلی از او باقی نماند و زوجه اش یائسه نشده باشد برادرش زوجه ٔ او را بحباله ٔ نکاح خود درآورد و دو اثر براین مطلب مترتب بود یکی آنکه اموال و املاک میت از بین نمیرفت و دیگر اسم وی باقی میماند. (از قاموس کتاب مقدس ). || مردی که زنش مرده باشد. (از برهان ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). گاه در مرد از زن مانده نیز اطلاق کنند. مرد بی زن . (یادداشت مؤلف ).

بیوه . [ وَ / وِ ](اِ) دارویی است که برگ آن ببرگ کَبَر ماند اما خارندارد و ثمر آن به خیار شباهت دارد لیکن کوچکتر از آن باشد و آن را بعربی قثاءالبری خوانند و قثاءالحمار همان است . (برهان ). دارویی شبیه به خیار که بتازی قثاءالحمار گویند. (ناظم الاطباء). نام داروئی است که برگ آن ببرگ کبر ماند اما خار ندارد و ثمر آن به خیار شباهت دارد لیکن کوچکتر از آن باشد. (آنندراج ).


بیوه. [ وَ / وِ ] ( ص ) غریب. تنها. ( برهان ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || زنی را گویند که شوهرش مرده باشد یا او را طلاق داده باشد. ( از برهان ) ( از ناظم الاطباء ). زنی که شوهرش مرده باشد. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ). زن بی مرد. زن که شوی داشته و شوی او بمرده یا او را طلاق داده بود. زن از شوی بجا مانده. آن زن که شوی ندارد اما از پیش داشته است. ثیب. ارملة. ایم. کالم. مقابل دوشیزه. ( یادداشت مؤلف ) :
سه دیگر به نیکان ببخشید سیم
زن بیوه و کودکان یتیم.
فردوسی.
جوربر بیوه و یتیم خود مکن
ای ستمگر بر تن بیوه و یتیم.
ناصرخسرو.
خورشید خسروان که جهان را ز عدل او
همچون چراغ بیوه به هر خانه کدخدای.
سوزنی.
کیست فلک پیر شده بیوه ای
چیست جهان دردزده میوه ای.
نظامی.
تنگدستان ز من فراخ درم
بیوگان سیر و بیوه زادان هم.
نظامی ( هفت پیکر ص 339 ).
ستمدیده را دادبخشی کنی
شب بیوگان را درخشی کنی.
نظامی.
باغ خود را نچیده گل بیوه
برد سرهنگش ایزم و میوه.
اوحدی.
نیم شب کرد بر کریوه رود
دزد بر بام طفل و بیوه رود.
اوحدی.
در دین موسی چنین بوده است که چون کسی را اجل محتوم فرارسد و نسلی از او باقی نماند و زوجه اش یائسه نشده باشد برادرش زوجه او را بحباله نکاح خود درآورد و دو اثر براین مطلب مترتب بود یکی آنکه اموال و املاک میت از بین نمیرفت و دیگر اسم وی باقی میماند. ( از قاموس کتاب مقدس ). || مردی که زنش مرده باشد. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( شرفنامه منیری ). گاه در مرد از زن مانده نیز اطلاق کنند. مرد بی زن. ( یادداشت مؤلف ).

بیوه. [ وَ / وِ ]( اِ ) دارویی است که برگ آن ببرگ کَبَر ماند اما خارندارد و ثمر آن به خیار شباهت دارد لیکن کوچکتر از آن باشد و آن را بعربی قثاءالبری خوانند و قثاءالحمار همان است. ( برهان ). دارویی شبیه به خیار که بتازی قثاءالحمار گویند. ( ناظم الاطباء ). نام داروئی است که برگ آن ببرگ کبر ماند اما خار ندارد و ثمر آن به خیار شباهت دارد لیکن کوچکتر از آن باشد. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

فاقد همسر براثر طلاق یا مرگ همسر: بیوه زن، بیوه مرد.

دانشنامه عمومی

بیوه به زنی گفته می شود که همسرش درگذشته است.
https://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Widow&oldid=719196396
۲۳ ژوئن (دوم تیر ماه)، روز جهانی زنان بیوه است.

بیوه (ابهام زدایی). بیوه به زن شوهرمرده گفته می شود و ممکن است به یکی از موارد زیر نیز اشاره داشته باشد:
بیوه (فیلم ۱۹۳۹)، فیلم گوفردو آلساندرینی
بیوه (فیلم ۱۹۵۵)، فیلم لوئیس مایلستون
بیوه ها (فیلم ۲۰۱۱)، فیلم مارکوس کارنوال
بیوه ها (فیلم ۲۰۱۸)، فیلم استیو مک کوئین

بیوه (رمان). بیوه (انگلیسی: The Widow) یک رمان مهیج رمزآلود نوشتهٔ فیونا بارتون است که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد و در لیست پرفروش ترین کتاب های سال قرار گرفت.

بیوه (فیلم ۱۹۳۹). «بیوه» (ایتالیایی: La vedova) فیلمی درام به کارگردانی گوفردو آلساندرینی است که سال ۱۹۳۹ اکران شد.

بیوه (فیلم ۱۹۵۵). «بیوه» (انگلیسی: The Widow (1955 film)) یک فیلم به کارگردانی لوئیس مایلستون است که در سال ۱۹۵۵ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به آکیم تامیروف و آنا-ماریا فررو اشاره کرد.
۱ اوت ۱۹۵۵ (۱۹۵۵-08-۰۱)

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بیوه(ثیب) در مقابل دوشیزه به زنیکه ازدواج کرده و پس از دخول (آمیزش) از همسرش جدا شده و یا شوهرش مرده است، گفته می شود.
عنوان بیوه در فقه، موضوع پاره ای احکام شرعی قرار گرفته است ودر باب تجارت و نکاح از آن، سخن رفته است.

ملاک بیوه بودن
در اینکه ملاک بیوه بودن زن چیست، اختلاف است.
الف) آیا ملاک، تنها دخول است؟ در نتیجه زنیکه شوهرکرده لیکن پیش از دخول از اوجدا شده ملحق به دوشیزه است نه بیوه ودختریکه از راه نامشروع یا وطی به شبهه، با مرد، آمیزش جنسی داشته، ملحق به بیوه است هرچند شوهر نکرده باشد.
ب) یا ملاک، تحقّق دخول از طریق شرعی است؟ بنابراین در موارد دخول از راه نامشروع یا وطی به شبهه، زن ملحق به دوشیزه خواهد بود نه بیوه .
ج) یا ملاک، ازدواج است؟ بنابراین، زنیکه شوهرکرده است بیوه به شمار می رود هرچند دخول، صورت نگرفته باشد.

ولی زن بیوه در ازدواج
بر بیوه ی بالغ و رشید کسی ولایت ندارد؛ بنابراین وی می تواند بدون اذن پدر و جدّ پدری ازدواجکند هرچند مستحب است از پدر یا جدّ پدری ودر صورت نبود آن دو، از برادر بزرگ تر، اذن بگیرد.

احکام زن بیوه
...

جدول کلمات

کالم, زن شوهر مرده

پیشنهاد کاربران

ایم

بیوه مقابل دوشیزه است و گویا با بیوک به معنی عروس از یک ریشه است - و بیوه به معنی زن شوهر کرده است که سپس معنی بی شوی گرفته

ثیب


کلمات دیگر: