مترادف موثر : اثربخش، اثرگذار، تاثیرگذار، ثمربخش، جایگیر، سودبخش، کارآ، کارگر، گیرا، مثمر، مفید، نافذ، نافع، نتیجه بخش، عامل، کاری، دخیل نقش پرداز
متضاد موثر : بی اثر
برابر پارسی : کارساز، کارآمد، کارایی، کارگر، کاری، نشانگذار، هنایا، هناینده
affecting, contributory, effective, effectual, efficacious, forceful, impressive, influential, instrumental, operative, productive, telling, working
effective, efficacious, touching, forcible
داراي نفوذ و قدرت
دخیل نقشپرداز
۱. اثربخش، اثرگذار، تاثیرگذار، ثمربخش، جایگیر، سودبخش، کارآ، کارگر، گیرا، مثمر، مفید، نافذ، نافع، نتیجهبخش
۲. عامل، کاری
۳. دخیل نقشپرداز ≠ بیاثر
اثربخش، اثرگذار، تاثیرگذار، ثمربخش، جایگیر، سودبخش، کارآ، کارگر، گیرا، مثمر، مفید، نافذ، نافع، نتیجهبخش ≠ بیاثر
عامل، کاری
(مُ ءَ ثَّ) [ ع . ] (اِمف .) آن چه مورد تأثیر واقع شده .
(مُ ءَ ث ِّ ) [ ع . ] ( اِ فا .) اثر کننده ، تأثیر - کننده .
کارساز
هنایا، هناینده، کارگر، کارایی، کارساز