مترادف بنا : بناگر، بنیادگر، پاخیره زن، لادگر، گل کار، معمار، والادگر، سازنده | ساختمان، عمارت، ساخت، ساختن، اساس، بنیان، شالوده، بنیاد، قرار
برابر پارسی : ساختمان، خانه، سرا، سازه، گِلکار | ( بنّا ) والادگر، گِلیگَر
building, construction, structure, house
foundation, base, basis, groundwork, substructure, origin
mason, bricklayer, construction worker
bricklayer, building, construction, erection, mason, house, structure
بناگر، بنیادگر، پاخیرهزن، لادگر، گلکار
معمار، والادگر
سازنده
ساختمان، عمارت
ساخت، ساختن
اساس، بنیان، شالوده، بنیاد
قرار
۱. بناگر، بنیادگر، پاخیرهزن، لادگر، گلکار،
۲. معمار، والادگر
۳. سازنده
۱. ساختمان، عمارت
۲. ساخت، ساختن
۳. اساس، بنیان، شالوده، بنیاد
۴. قرار
ساختمان، عمارت (جمع آن بناها، آبنیهها میباشد)
شالوده، اساس
سرکارگر ساختمان
بنای یادبود
memorial building
بنا به پیشنهاد آنها
pursuant to their proposal
بنای مدرسه را دارند تعمیر میکنند
they are repairing the school building
پدرم مدرسهی عالی ترجمه را بنا نهاد
my father founded the College of Translation
بنا بر، بنا به
according to, pursuant to, on the basis of, as per
بنا بر گزارش پلیس
according to the report by the police
بنا بودن
to be agreed
(بَ نّ) [ ع . ] ( اِ.) کارگر ساختمانی ماهر که زیر نظر معمار یا مهندس کارهای ساختمانی انجام می دهد.
(بَ) [ ع . بناء ] ( اِ.) ساختمان ، ج . ابینه .
خاقانی .
خاقانی .
فردوسی .
ناصرخسرو.
خاقانی .
نظامی .
فرالاوی .
فرالاوی .
منوچهری .
دانش (از آنندراج ).
بنا. [ب ُ ] (اِ) بلغت زند، پی . بنیاد. (از ناظم الاطباء).
۱. عمارت؛ ساختمان.
۲. بُن؛ پایه؛ اساس.
۳. (اسم مصدر) ساختن.
〈 بنا کردن: (مصدر متعدی) عمارت کردن؛ ساختمان کردن؛ ساختن عمارت.
〈 بنا نهادن: (مصدر متعدی)
۱. ساختمان کردن.
۲. بنیاد کردن؛ بنا کردن؛ قرارگذاشتن.
کسی که پیشهاش ساختن خانه و سایر کارهای ساختمانی است؛ سازندۀ عمارت؛ گِلکار؛ والادگر؛ راز.
پایه و بنیان
سازه، گلکار
بنیان – اساس