کلمه جو
صفحه اصلی

اغل


مترادف اغل : ( آغل ) آخور، اصطبل، باره بند، ستورگاه، طویله

برابر پارسی : ( آغل ) سرپناه، لانه مُرغی

فارسی به انگلیسی

fold, pen, cote, coop, roost, sheep - cote

فارسی به عربی

باون , قلم

مترادف و متضاد

pen (اسم)
خامه، اغل، خانه ییلاقی، قلم، کلک، شیوه نگارش

corral (اسم)
غول، جای اسب و گله، اغل

cote (اسم)
کلبه، مرغدان، اغل، کبوتر خانه

cratch (اسم)
اغل، اخور یا علفدان، چهارچوب

home range (اسم)
اغل، جای محدود برای فعالیت حیوانات، جایگاه حیوانات

kraal (اسم)
حصار، کلبه، اغل، دهکده بومیان افریقای جنوبی

pound (اسم)
ضربت، اغل، پاوند، لیره، استخر یا حوض اب، واحد مسکوک طلای انگلیسی، اغل حیوانات گمشده و ضاله

فرهنگ فارسی

( آغل ) ( اسم ) جای گوسفندان و گاوان و دیگر چارپایان بشب در خانه یا در کوره و یا در کنده ای در زیر زمین .
سمج شب غاز
جائی درکوه یاخانه برای جادادن گوسفنددرشب، لانه مرغ خانگی، آغال هم گفته شده
همان اغول حاجب است که از امرائ محمد خوارزمشاه در خوارزم بود .

فرهنگ معین

( آغل ) (غَ یا غُ ) ( اِ. ) ۱ - جایی برای گوسفندان و گاوان . ۲ - لانة مرغ خانگی . ۳ - لانه زنبور.

لغت نامه دهخدا

( آغل ) آغل. [ غ ِ / غ ُ ] ( اِ ) جای گوسفندان و گاوان و دیگر چارپایان بشب در خانه یا کوه وبیشتر کنده ای در زیرزمین باشد. کمرا. شب گاه. شبغا. شوگاه. آغیل. شوغا. شب غاز. شب غازه. شوغار. شوغاره. شب غاو. آغول. نَغِل. نُغول. باغل. غال. آغال. غول. غوشا. غوشاد. غوشاک. کاز. زاغه. غاو. کنده. چپر. خبک. خباک. خپاک. سم. سمج. سمجه. دیل. بیکند :
برو برو که خران آمدند به آغلها
خر جوان و خر پیر و خرّ یکساله.
مولوی.
|| هاله. خرمن ماه. دارَه. شابورد. شادورد. خرگاه ، خرگه ماه.
- امثال :
حساب بز گر را در آغل کنند ؛ غالباً بزان گر در چراگاه میرند و شب به آغل بازنگردند. و در نظایر مورد، این مثل را بکار برند.
اغل. [ اَ غ ِ ] ( اِ ) جایی باشد که در کوه وصحرا بجهت خوابانیدن گوسفندان سازند. ( آنندراج ) ( برهان ) ( هفت قلزم ). و آن را آغل بالمد نیز خوانند. ( آنندراج ). اغول است یعنی جای خوابیدن گوسفندان. ( انجمن آرای ناصری ). آغل و جای باش گوسفندان در کوه و بیابان. ( ناظم الاطباء ). بمعنی آغال و آغِل است. ( برهان ). اغلب آغُل تلفظ کنند و آن مرکب است از پیشوند و غول بمعنی جایگاه گوسفندان وچارپایان دیگر. ( حاشیه برهان چ معین ) :
غم مخورید هر شت ر ره نبرد در این اغل
زان که به پستی اند و ما بر سر کوه بر شرف.
مولوی ( از آنندراج ).
در تداول عامه بیشتر آغُل تلفظ کنند که مرکب از پیشوند ( آ ) و غول بمعنی جایگاه گوسفند و چارپایان دیگر :
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان.
بوشکور ( از حاشیه برهان چ معین ).

اغل. [ اُ غ ُ ] ( اِخ ) آدم علیه السلام. ( شرفنامه منیری ).

اغل. [ ] ( اِخ ) همان اغول حاجب است که از امرای محمد خوارزمشاه درخوارزم بود. ( از تاریخ جهانگشا ج 1 ص 97 و 124 ). همان مغول حاجب است. رجوع به تاریخ غازان ص 137 شود.

اغل . [ ] (اِخ ) همان اغول حاجب است که از امرای محمد خوارزمشاه درخوارزم بود. (از تاریخ جهانگشا ج 1 ص 97 و 124). همان مغول حاجب است . رجوع به تاریخ غازان ص 137 شود.


اغل . [ اَ غ ِ ] (اِ) جایی باشد که در کوه وصحرا بجهت خوابانیدن گوسفندان سازند. (آنندراج ) (برهان ) (هفت قلزم ). و آن را آغل بالمد نیز خوانند. (آنندراج ). اغول است یعنی جای خوابیدن گوسفندان . (انجمن آرای ناصری ). آغل و جای باش گوسفندان در کوه و بیابان . (ناظم الاطباء). بمعنی آغال و آغِل است . (برهان ). اغلب آغُل تلفظ کنند و آن مرکب است از پیشوند و غول بمعنی جایگاه گوسفندان وچارپایان دیگر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
غم مخورید هر شت ر ره نبرد در این اغل
زان که به پستی اند و ما بر سر کوه بر شرف .

مولوی (از آنندراج ).


در تداول عامه بیشتر آغُل تلفظ کنند که مرکب از پیشوند (آ) و غول بمعنی جایگاه گوسفند و چارپایان دیگر :
گاهی چو گوسفندان در غول جای من
گاهی چو غول گرد بیابان دوان دوان .

بوشکور (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).



اغل . [ اُ غ ُ ] (اِخ ) آدم علیه السلام . (شرفنامه ٔ منیری ).


فرهنگ عمید

( آغل ) ۱. جایی در کوه یا خانه که برای جا دادن گوسفندان در شب درست کنند.
۲. لانۀ مرغ خانگی، محلی برای اسکان گوسفند، بز، و سایر دام ها.

جدول کلمات

آغل
کمرا, زاغه

پیشنهاد کاربران

آغل، آغیل: در هزارستان ( مناطق مرکزی افغانستان ) به دِه و قریه اطلاق می شود

شوگا

در گویش مردم شهرستان زرند اِشا می باشد.

آغل گویش دیگر آخور و پارسی ست

آغل:[اصطلاح دامپروری] محل توقف ونگهداری وپرورش گوسفندوبز، آغل نامیده می شود.


کلمات دیگر: