کلمه جو
صفحه اصلی

مکیس

فرهنگ فارسی

ممال مکاس به معنی تشویق کردن وابرام وتقاضادربیع
( صفت ) ۱ - باج گیرنده خراج گیر. ۲ - راهداری گیرنده . ۳ - آنکه حقوق گمرکی گیرد.

فرهنگ معین

(مُ ) (اِ. ) مبالغه ، سخت گیری .

لغت نامه دهخدا

مکیس. [ م ُ / م َ ] ( از ع ، اِمص ) مبالغه و دقت در معامله کردن لیکن بدین معنی عربی است. مکاس. ( فرهنگ رشیدی ). به معنی مکاس است که نهایت مبالغه کردن در کاری و معامله ای و طلبی باشد که پیش کسی است. ( برهان ). اماله مکاس. در معامله نهایت طلبی کردن و تنگی گرفتن در بیع. ( غیاث ) ( آنندراج ). تأکید و مبالغه در کار و ابرام و تقاضا.( ناظم الاطباء ) : هامان مکیس همی کرد و او همی فزود تا خروار خربزه همه بستد. ( تاریخ بلعمی ).
نشانه نهادند بر اسپریس
سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس.
فردوسی.
در آن آرزوگاه فرخاردیس
نکرد آرزو با معامل مکیس.
نظامی ( شرفنامه چ وحید ص 410 ).
ور مکیس افزودیی من زاهتمام
دامنی زر کردمی از غیر وام.
مولوی.
زین دکان با مکیسان برتر آ
تا دکان فضل اﷲ اشتری.
مولوی ( مثنوی چ خاور ص 371 ).
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جو است
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس.
مولوی ( فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر ).
خوش آمد ترا از گدایان مکیس.
؟ ( از آنندراج ، ذیل مکاس ).
|| بعضی به معنی نقصان و کمی نوشته اند. ( غیاث ) ( آنندراج ). || صاحب مؤید نوشته که مکیس به معنی مرد باوقار و در اصل این لفظ به ثاء مثلثه بود و فارسیان به سین مهمله می نگارند. ( غیاث ) ( از آنندراج ). و رجوع به مکیث شود.

مکیس. [ م َ ] ( اِ ) باج و خراج. ( ناظم الاطباء ) ( ازغیاث ) ( ازآنندراج ). || حق و مزد و پاداش و محصول. ( ناظم الاطباء ).

مکیس. [ م ُ ک َی ْ ی َ ] ( ع ص ) زیرک و ظریف. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زیرک و ظریف و هوشیار و باکیاست. ( ناظم الاطباء ).

مکیس. [ م ُ ک َی ْ ی ِ ] ( ص ، اِ ) مأخوذ از تازی ، دلاک و کسی که در حمامها کیسه بر بدن مردمان می مالد. ( ناظم الاطباء ).

مکیس . [ م َ ] (اِ) باج و خراج . (ناظم الاطباء) (ازغیاث ) (ازآنندراج ). || حق و مزد و پاداش و محصول . (ناظم الاطباء).


مکیس . [ م ُ / م َ ] (از ع ، اِمص ) مبالغه و دقت در معامله کردن لیکن بدین معنی عربی است . مکاس . (فرهنگ رشیدی ). به معنی مکاس است که نهایت مبالغه کردن در کاری و معامله ای و طلبی باشد که پیش کسی است . (برهان ). اماله ٔ مکاس . در معامله نهایت طلبی کردن و تنگی گرفتن در بیع. (غیاث ) (آنندراج ). تأکید و مبالغه در کار و ابرام و تقاضا.(ناظم الاطباء) : هامان مکیس همی کرد و او همی فزود تا خروار خربزه همه بستد. (تاریخ بلعمی ).
نشانه نهادند بر اسپریس
سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس .

فردوسی .


در آن آرزوگاه فرخاردیس
نکرد آرزو با معامل مکیس .

نظامی (شرفنامه چ وحید ص 410).


ور مکیس افزودیی من زاهتمام
دامنی زر کردمی از غیر وام .

مولوی .


زین دکان با مکیسان برتر آ
تا دکان فضل اﷲ اشتری .

مولوی (مثنوی چ خاور ص 371).


گنج نهان دو کون پیش رخش یک جو است
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس .

مولوی (فرهنگ نوادر لغات کلیات شمس چ فروزانفر).


خوش آمد ترا از گدایان مکیس .

؟ (از آنندراج ، ذیل مکاس ).


|| بعضی به معنی نقصان و کمی نوشته اند. (غیاث ) (آنندراج ). || صاحب مؤید نوشته که مکیس به معنی مرد باوقار و در اصل این لفظ به ثاء مثلثه بود و فارسیان به سین مهمله می نگارند. (غیاث ) (از آنندراج ). و رجوع به مکیث شود.

مکیس . [ م ُ ک َی ْ ی َ ] (ع ص ) زیرک و ظریف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). زیرک و ظریف و هوشیار و باکیاست . (ناظم الاطباء).


مکیس . [ م ُ ک َی ْ ی ِ ] (ص ، اِ) مأخوذ از تازی ، دلاک و کسی که در حمامها کیسه بر بدن مردمان می مالد. (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

= مکاس: نشانه نهادند بر اسپریس / سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس (فردوسی: ۲/۲۹۲ ).

دانشنامه عمومی

به معنی تعارف کردن می باشد. در شاهنامه نیز آمده که متاسفانه حتی اساتید ادبیات و فرهنگ لغت ها نیز آن را به اشتباه معنی کرده اند.این لغت از فارسی قدیم می باشد و جدید نیست.


پیشنهاد کاربران

معادل پارسی تعارف، مکیس است همانطور که در زبان لکی و کردی رایج است مکیس مطلقا به معنی تعارف است

آره در زبان لکی مکیس به معنای تعارف کردن است و به نظرم در این بیت شاهنامه
سیاوش نکرد با هیچ کس مکیس
به معنی تعارف بیشتر به بیت نزدیک است نه مبالغه کردن

مکیس همون چانه زدن امروزیه که توو معاملات زده میشه.

احتمالاً مکیس همان مُکیش در گویش بختیاری است و به معنا تعارف است

در زبان لکی معادل تعارف فارسی می شود
یعنی سیاوش با هیچ کس تعارف نکرد

مکیس در زبان لری و لکی و کردی کاربرد امروزی به معنای تعارف کردن دارد. و در این بیت شاهنامه بر حسب روال داستان که در بیت های قبلی مشاهده میشود. سیاوش از ترکان ناراحت بوده ودر هنگام تیر اندازی انها را"مکیس"یا تعارف نکرده که شما اول تیر اندازی کنید و خودش تیر اندازی میکند. چون رسم ادب اینگونه است که اول همراهان را مکیس کنی که تیر اندازی یا در کاری پیش دستی کنند. که امروزه در مراسمات عروسی در لرستان و استانهای غربی نشانه ای یا هدفی برای تیر اندازی مشخص میکنندو به رسم ادب و گاهی برای نشان دادن مهارت تیر اندازی و گاهی برای رو کم کنی طرف مقابل میباشد. و با تمام احترامی که برای شاهناهه پژوهان قائل هستم این بیت را اشتباه معنی کرده اند. وتنها معنی مکیس تعارف کردن میباشد . و هرمعنی دیگری بجز تعارف غلط میباشد. باسپاس

در گفتار لری میانکوه به مَنای دعوت کردن و تعارف کردن می باشد ( بسیار پر کاربرد ) .


در زبان لری چگنیها � مِکِس � است و ی ندارد ، به معنی تعارف است

مُکیشْ ، مُکِشْ ، مکیس ، مکس :
در لکی و لری و لری بختیاری و شاید بسیاری دیگر از گویش ها و زبان های ایران زمین ؛ همه ، به معنای
" تعارف" است .

به معنای تعارف کردن میباشد
مثلا میگن ادم بی مکیسه
یعنی ادم بدون تعارفیه

به معنای تعارف میباشد


کلمات دیگر: