nice
مویین
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
مویی، پرزدار، مودار، پرمو، مویین، مویینه، کرکین
فرهنگ فارسی
مویینه: منسوب به موی، آنچه ازموی بافته وساخته شده باشد
( صفت ) ۱ - منسوب به مو . ۲ - آنچه از موی بافته و ساخته شده مویینه .
( صفت ) ۱ - منسوب به مو . ۲ - آنچه از موی بافته و ساخته شده مویینه .
فرهنگ معین
(ص نسب . ) ساخته شده و تابیده شده از مو.
لغت نامه دهخدا
مویین. [ مو ] ( ص نسبی ) مویی. مویینه. منسوب به مو. منسوب به موی. آنچه به موی نسبت دارد. ( یادداشت مؤلف ). و رجوع به مویینه و موی شود. || ساخته شده و تافته شده از موی. ( ناظم الاطباء ). مویینه. بافته شده و تافته شده از موی. || باریک مانند مو. ( ناظم الاطباء ).
موئین. ( ص نسبی ) منسوب به مو. مویین. مویی. رجوع به مویین شود.
فرهنگ عمید
ساخته شده از موی.
پیشنهاد کاربران
مُو مانند
لوله مویین : لوله هایی که قطر داخلی آنها حدود 0. 1 میلی متر است
لوله مویین : لوله هایی که قطر داخلی آنها حدود 0. 1 میلی متر است
کلمات دیگر: