کلمه جو
صفحه اصلی

مشاهده


مترادف مشاهده : دید، دیدار، رویت، مشاهدت، معاینه، نظارت، نظاره، نظر، نگاه، نگرش، دیدن، نظاره کردن، نگاه کردن، نگریستن

برابر پارسی : نگاه، دیدن، نگرش، دید، نگرش، برنگری، نگریستن، هم بینی

فارسی به انگلیسی

observation, perception, note, sighting

observation


note, observation, sighting


فارسی به عربی

ملاحظة

مترادف و متضاد

perception (اسم)
اگاهی، درک، احساس، ادراک، دریافت، مشاهده، مشاهده قوه ادراک

observation (اسم)
نظر، مراقبت، ملاحظه، رعایت، مشاهده، تماشا، رصد کردن، قوه مشاهده

seeing (اسم)
دید، بینش، مشاهده، رویت، قوه دید

witnessing (اسم)
مشاهده

دید، دیدار، رویت، مشاهدت، معاینه، نظارت، نظاره


نظر، نگاه، نگرش


دیدن، نظاره کردن، نگاه کردن، نگریستن


۱. دید، دیدار، رویت، مشاهدت، معاینه، نظارت، نظاره
۲. نظر، نگاه، نگرش
۳. دیدن، نظاره کردن، نگاه کردن، نگریستن


فرهنگ فارسی

به چشم دیدن، نگریستن، نگاه کردن
( مصدر ) ۱ - دیدن بچشم نگریستن ۲ - بدید. تامل دیدن نظر کردن . ۳- باکسی در جایی حاضر بودن . ۴ - ( اسم ) معاینه دیدار : بمطالعه و مشاهده ایلگ خان بجانب بخارا نهضت نمود . ۵ - الف - دیدن اشیائ بدلایل توحید . ب - رویت حق در اشیائ جمع : مشاهدات .
دیدن و معاینه کردن با کسی در جایی حاضر بودن

فرهنگ معین

(مُ هَ دَ ) [ ع . مشاهدة ] (مص م . ) دیدن ، نگاه کردن .

لغت نامه دهخدا

مشاهده. [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] ( از ع ، اِمص ) دیدن. ( غیاث ). مأخوذ از عربی ، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. ( ناظم الاطباء ). مشاهدت. دیدن. معاینه. دیدار. یکدیگر را رویاروی دیدن : بعد مسافت از مشاهده حال و کشف کار او مانع گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 360 ). به مطالعه و مشاهده ایلک خان به جانب بخارا نهضت نمود. ( سلجوقنامه ظهیری ص 25 ). || دیدار معشوق : دل بر مجاهده نهادن آسان تر است که چشم از مشاهده برگرفتن. ( گلستان ).
بستان بی مشاهده دیدن مجاهده ست
ور صد درخت گل بنشانی بجای یار.
سعدی ( کلیات چ مصفا ص 474 ).
و رجوع به مشاهدت شود. || با کسی در جایی حاضر بودن. ( غیاث ). || ( اِ ) چهره. صورت. روی : مرد مشاهده ای دید بغایت لطیف و کودکی امرد بس ظریف. ( سندبادنامه ص 110 ). طوطی را با زاغی در قفس کردند و از قبح مشاهده او مجاهده می برد. ( گلستان ). || ( اِمص ) اندیشه و تفکر و تأمل در چیزی. ( ناظم الاطباء ).
- حکم مشاهده یا مشاهدت را بودن ؛ حکم مشاهده یا مشاهدت کسی را بودن. بر اساس رویداد و پیش آمد اقدام کردن یا تصمیم گرفتن. فرمان راندن بنابه وضع و حالتی که روی می نماید : مناظره ای که باید کرد و بی محابا بکنی که حکم مشاهده تورا باشد آنجا. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211 ). اگر رسولی فرستد حکم مشاهده را باشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354 ). چون یک منزل رفته باشید اگر آشکارا شود حکم مشاهده شما راست. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356 ).
|| ( اصطلاح عرفان ) نزد عرفاء، عبارت از حضور حق است و مشاهده از کسی درست آید که به وجود مشهور قائم بود نه به خود و تاشاهد در مشهود فانی نشود و بدو باقی نگردد مشاهده او نتوان کرد و شهود تجلی ذات را مشاهده گویند. آسمان چون صاف گردد آفتاب شهود تابش کند. بعضی گویند مشاهده دیدن اشیاء است به دلائل توحید. صاحب مکاشفت به علمش نزدیک شود و صاحب مشاهدت معرفتش محو کند. در منازل است که «المشاهدة سقوط الحجاب بتاء» مشاهده فوق مکاشفه است ، زیرا مشاهده عین مقام جمع است و سالک باید یقین کند که مشاهده حقیقت برای او ممکن بود و پیوسته مراقب باشد و بداند که چه وقت مشاهده حاصل میشود. و گفته اند که «المراقبة علم الیقین و المشاهدة عین الیقین » در شرح کلمات باباطاهر است که کسی که پیش از فانی شدن وجود خود را مشاهده کند زندیق شود به حسب حال و کسی که بعد از فانی شدن وجود خود را ملاحظه کند متحقق خواهد شد به حقایق که بعد از فانی شدن موجودبه وجود اﷲ خواهد بود و منظور از مشاهده مشاهده ای است که از شاهد هیچ اثر نماند و خودیت برای بنده نماند که تا مادام که بنده از خودیت محو نشده باشد و چیزی باقی باشد مشاهده تامه نخواهد بود و در مقام مشاهده باید شاهد متوجه خود نشود. قیصری گوید: مشاهده امور گاهی در خواب است و گاه در بیداری و آنچه را در بیداری مشاهده کند یا امور حقیقیه باشد در نفس الامر ویا امور خیالیه صرفه شیطانیه و از این جهت است که سالک را مرشدی لازم است که او را از مهلکات نجات دهد. خواجه عبداﷲ گوید: مشاهده ، نهال حقایق یقین است بیرون از تعلم و تلقین است. مشاهده دور است از خیال و ظنون ، هم به اسرار است و هم به عیون. آن که به سر است چشم از او محجوب است و آن که به چشم است چشم در وی مغلوب. طلوع این خورشید از یک شرق است اما در اهل مشاهدت فرق است. مشاهده یکی در حال مشاهده خلق است و یکی در مشاهده حقیقت غرق است. آن را که ننمودند در آنچه بود که دید و آن را که نمودند در آن نمود نرسید. کسی که از پروانه خبر نجوید پروانه از حال حرقت سمر نگوید. هرکه آن جمال دید از آن پس از دل و جان و مال ببرید. نثار جمال دوست جز جان نباشد و دوست به جان گران نباشد.

مشاهده . [ م ُ هََ / هَِ دَ / دِ ] (از ع ، اِمص ) دیدن . (غیاث ). مأخوذ از عربی ، ملاحظه و معاینه و ادراک با چشم و بینش و نگاه ونظر. (ناظم الاطباء). مشاهدت . دیدن . معاینه . دیدار. یکدیگر را رویاروی دیدن : بعد مسافت از مشاهده ٔ حال و کشف کار او مانع گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 360). به مطالعه و مشاهده ٔ ایلک خان به جانب بخارا نهضت نمود. (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 25). || دیدار معشوق : دل بر مجاهده نهادن آسان تر است که چشم از مشاهده برگرفتن . (گلستان ).
بستان بی مشاهده دیدن مجاهده ست
ور صد درخت گل بنشانی بجای یار.

سعدی (کلیات چ مصفا ص 474).


و رجوع به مشاهدت شود. || با کسی در جایی حاضر بودن . (غیاث ). || (اِ) چهره . صورت . روی : مرد مشاهده ای دید بغایت لطیف و کودکی امرد بس ظریف . (سندبادنامه ص 110). طوطی را با زاغی در قفس کردند و از قبح مشاهده ٔ او مجاهده می برد. (گلستان ). || (اِمص ) اندیشه و تفکر و تأمل در چیزی . (ناظم الاطباء).
- حکم مشاهده یا مشاهدت را بودن ؛ حکم مشاهده یا مشاهدت کسی را بودن . بر اساس رویداد و پیش آمد اقدام کردن یا تصمیم گرفتن . فرمان راندن بنابه وضع و حالتی که روی می نماید : مناظره ای که باید کرد و بی محابا بکنی که حکم مشاهده تورا باشد آنجا. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 211). اگر رسولی فرستد حکم مشاهده را باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 354). چون یک منزل رفته باشید اگر آشکارا شود حکم مشاهده شما راست . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 356).
|| (اصطلاح عرفان ) نزد عرفاء، عبارت از حضور حق است و مشاهده از کسی درست آید که به وجود مشهور قائم بود نه به خود و تاشاهد در مشهود فانی نشود و بدو باقی نگردد مشاهده ٔ او نتوان کرد و شهود تجلی ذات را مشاهده گویند. آسمان چون صاف گردد آفتاب شهود تابش کند. بعضی گویند مشاهده دیدن اشیاء است به دلائل توحید. صاحب مکاشفت به علمش نزدیک شود و صاحب مشاهدت معرفتش محو کند. در منازل است که «المشاهدة سقوط الحجاب بتاء» مشاهده فوق مکاشفه است ، زیرا مشاهده عین مقام جمع است و سالک باید یقین کند که مشاهده ٔ حقیقت برای او ممکن بود و پیوسته مراقب باشد و بداند که چه وقت مشاهده حاصل میشود. و گفته اند که «المراقبة علم الیقین و المشاهدة عین الیقین » در شرح کلمات باباطاهر است که کسی که پیش از فانی شدن وجود خود را مشاهده کند زندیق شود به حسب حال و کسی که بعد از فانی شدن وجود خود را ملاحظه کند متحقق خواهد شد به حقایق که بعد از فانی شدن موجودبه وجود اﷲ خواهد بود و منظور از مشاهده مشاهده ای است که از شاهد هیچ اثر نماند و خودیت برای بنده نماند که تا مادام که بنده از خودیت محو نشده باشد و چیزی باقی باشد مشاهده ٔ تامه نخواهد بود و در مقام مشاهده باید شاهد متوجه خود نشود. قیصری گوید: مشاهده ٔ امور گاهی در خواب است و گاه در بیداری و آنچه را در بیداری مشاهده کند یا امور حقیقیه باشد در نفس الامر ویا امور خیالیه صرفه شیطانیه و از این جهت است که سالک را مرشدی لازم است که او را از مهلکات نجات دهد. خواجه عبداﷲ گوید: مشاهده ، نهال حقایق یقین است بیرون از تعلم و تلقین است . مشاهده دور است از خیال و ظنون ، هم به اسرار است و هم به عیون . آن که به سر است چشم از او محجوب است و آن که به چشم است چشم در وی مغلوب . طلوع این خورشید از یک شرق است اما در اهل مشاهدت فرق است . مشاهده ٔ یکی در حال مشاهده ٔ خلق است و یکی در مشاهده ٔ حقیقت غرق است . آن را که ننمودند در آنچه بود که دید و آن را که نمودند در آن نمود نرسید. کسی که از پروانه خبر نجوید پروانه از حال حرقت سمر نگوید. هرکه آن جمال دید از آن پس از دل و جان و مال ببرید. نثار جمال دوست جز جان نباشد و دوست به جان گران نباشد.
ای دل ز طریق عقل پا بیرون نه
آنگاه قدم بر قدم مجنون نه .

(فرهنگ مصطلحات العرفاء).


و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و تعریفات جرجانی و مشاهدة شود.

مشاهدة. [ م ُ هََ دَ ] (ع مص ) دیدن . معاینه کردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). || با کسی در جائی حاضر بودن . (آنندراج ). || ادراک به یکی از حواس ظاهری یا باطنی . (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). || نزد اهل سلوک دیدن حق است با دیده ٔ دل و دور از شبهه و تردید بدانسان که با چشم بینند. (از محیط المحیط). بهمه ٔ معانی رجوع به مشاهدت و مشاهده شود.


فرهنگ عمید

۱. به چشم دیدن، نگریستن، نگاه کردن.
۲. (اسم ) صورت.

دانشنامه عمومی

مشاهده یا نِپاهِش به معنای فعالیت یک موجود زنده، مانند انسان، برای دریافت اطلاعات از جهان بیرون به وسیله حواس یا ثبت داده ها به وسیله ابزارهای علمی است.
طرح پرسش دربارهٔ یک پدیده ی طبیعی
مشاهدهٔ پدیدهٔ مورد نظر
پیشنهاد یک فرضیه برای توصیف رویداد مورد نظر
بررسی و پیش بینی نتایج منطقی و اجتناب ناپذیر فرضیهٔ مطرح شده
آزمایش فرضیه (و نتایج آن)
رسیدن به یک نتیجه منطقی، براساس نتایج آزمایش
در روش علمی، برای فرمول بندی و مطرح کردن فرضیه ها، به مشاهدهٔ طبیعت نیاز است. این روش دارای مراحل زیر است:
مشاهده در مراحل دوم و پنجم روش علمی ظاهر شده است. در روش علمی مشاهده ها باید تکرارپذیر باشند. به دلیل درونی بودن و کیفی بودن مشاهداتی که توسط حواس انسانی انجام گرفته است، این مشاهدات قابل ذخیره سازی و مقایسه نیستند. ایدهٔ اندازه گیری برای آسان کردن ارائهٔ نتایج و ثبت داده هایی که در طول زمان و مکان های گوناگون به وسیلهٔ افراد مختلف انجام گرفته است، گسترش یافته است. اندازه گیری به معنای استفاده از مشاهده برای مقایسهٔ شیء مورد اندازه گیری با یک استاندارد، یک فرایند نمونه ای پیش ساخته یا تعریف که می تواند بین همه آزمایشگران به اشتراک گذارده شود و نیز شمارش تعداد استانداردهای قابل مقایسه با شئ مورد نظر است. اندازه گیری، مشاهده را تبدیل به یک عدد قابل ثبت می کند . نتیجهٔ دو مشاهده که منجر به عدد یکسانی می شوند در محدودهٔ دقت اندازه گیری یکسان هستند.
حواس انسانی محدود هستند و تحت تأثیر خطاهایی نظیر خطای دید قرار می گیرند. ابزارهای علمی برای تقویت توان مشاهداتی انسان ایجاد شدند. این ابزارها شامل ترازو، ساعت ٬تلسکوپ ٬میکروسکوپ ٬دماسنج ٬دوربین و نظیر این ها می شوند. برخی از ابزارها نیز کمک به مشاهده پدیده ها و مواردی می کنند که به طور مستقیم توسط انسان ٬قابل مشاهده نیست. برای مثال ٬می توان به ولت سنج ٬طیف سنج ٬دوربین آنالوگ ٬اسیلوسکوپ ٬تداخل سنجی و شمارشگر گایگر اشاره کرد.

دانشنامه آزاد فارسی

مشاهده (عرفان). در اصطلاح عرفان، رؤیت حق به دیدۀ دل بدون هیچ شبهه ای، چنان که با چشم ظاهر دیده شود. در اصطلاح عارفان، این کلمه در چند معنی به کار می رود، که تمامیِ این معانی با نیم نگاهی به معنیِ لغویِ مشاهده پدید آمده اند. آن معانی عبارت اند از ۱. وجدانِ شهودیِ حضرت حق در کمال یقین. در چنین شهودی شرط است که مُشاهِد در مشهود خود تشکیک روا ندارد؛ ۲. توحید و یگانه بینیِ عوالم هستی؛ ۳. رؤیت ظاهر، در مجالی و مظاهرِ متعدّد. بنابراین، در کاربردهای دو و سه، منظور از مشاهده، همان توحیدِ عینی و توحید علمی است؛ ۴. نفس یقین، بنابراین، از حالت یقین با اصطلاح مشاهده تعبیر می شود. برای نشان دادن مرتبۀ کمال بعضی از اولیاء از وصف مشاهد استفاده شده است. سالک پس از انجام ریاضت ها و مجاهدات، و پس از مرحلۀ مکاشفه، به مرحلۀ مشاهده می رسد.

مشاهده (علم). مشاهده (علم)(observation)
در علم، درک و دریافت پدیده ها. از آن جمله است بررسی ماه با تلسکوپ، تماشای موش ها برای کشف راه و رسم جفت گیری آن ها، یا دیدن چگونگی رشد یک گیاه. پیش از این، مشاهده کاملاً مستقل از نظریه در نظر گرفته می شد، به تمرکز مشاهده گر به جنبه ای از موضوع مورد مشاهده وابستهدانسته نمی شد و در نتیجه، از تلقی واقع نگری علمی پشتیبانی می کرد. با این حال، مثال های پیشین نشان می دهند که مشاهده ها بر اساس نظریه ای از پیش موجود ترتیب یافته اند؛ مثلاً شخص نمی تواند رفتار جفت گیری موش ها را مشاهده کند، بدون اطمینان از این که چنین رفتاری می باید چگونه باشد. علاوه بر این، بسیاری از مشاهده ها، در واقع بر رفتار مشاهده شونده تأثیر می گذارند، همچنان که مشاهده بر جفت گیری موش اثر می گذارد.

فرهنگ فارسی ساره

دیدن، هم بینی، برنگری، تماشا، نگریستن


پیشنهاد کاربران

این واژه تازى ( اربى ) است و نیکوست که بجاى آن از واژه ى آزیتون Azitun ( پهلوى: مشاهده ، تماشا ) و واژه ى استونAstun ( پهلوى: مشاهده - تماشا - ملاحظه ) و واژه وینیشنVinishn ( پهلوى: مشاهده ، نظاره - نظارت ) بهره جست. در پهلوى آزیتونتن Azituntan: مشاهده - تماشا کردن آزیتونتار
Azituntar : مشاهده گر - تماشاچى استونتنAstuntan: مشاهده - تماشا - ملاحظه کردن - استونتار Astuntar: مشاهده گر ، نظاره گر ، ناظر . . . وینیشنیتن Vinishnitan: مشاهده - نظاره - نظارت کردن، ناظر بودن وینیشنیتارVinishnitar : ناظر ، اهل بصیرت

پایش

دیدپایش

رای العین

مشاهده کردن ، نظارت کردن تازی است و پارسی آن ها پایش ، پاییدن ، دیدن ، تماشا کردن

شاهد
شهوده


کلمات دیگر: