مترادف منجر : کشیده، منتج، منتهی، کشیده شده
برابر پارسی : کشیده شونده، کشیده، پایان یافته
leading, terminating, resulting
کشیده، منتج، منتهی، کشیدهشده
منجر. [ م َ ج َ ] (ع اِ) مقصد که از راه تجاوز کند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
منجر. [ م ِ ج َ ] (ع ص ) رجل منجر؛ مرد سخت راننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). مرد سخت راننده ٔ شتر. (از اقرب الموارد).
منجر. [ م ُ ج َرر ] (ع ص )کشیده شونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کشیده شده . (ناظم الاطباء). || هر کاری که پس از کشش و کوشش بسیار و بدون رضا و رغبت به جایی منتهی شده انجام پذیرد، و این کلمه را بیشتر با فعل شدن و گشتن استعمال کنند. (از ناظم الاطباء).
- منجر شدن به ... ؛ کشیدن به ... کشیده شدن به ... انجامیدن به ... (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کشیده