نوعی بشقاب سفالین است
زبدیه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زبدیه. [ زُ دی ی َ ] ( ع ص نسبی ، اِ ) مؤنث زبدی ، ظرف چینی کرمی رنگ. || یک نوع ظرف چینی از نوع چینی کرمی. || فنجان. || کاسه چینی که با آن پیمانه گیری شود. نوعی پیمانه چینی. || نوعی از کاسه گلین. || نوعی ظرف گلی. ( از دزی ج 1 ص 578 ).
زبدیه. [ زِ ی َ ] ( ع اِ ) نوعی بشقاب سفالین است. ج ، زبادی. ( تاج العروس ). بشقاب. ( از دزی ج 1 ص 5 ).
زبدیه. [ زِ ی َ ] ( ع اِ ) نوعی بشقاب سفالین است. ج ، زبادی. ( تاج العروس ). بشقاب. ( از دزی ج 1 ص 5 ).
زبدیه . [ زِ ی َ ] (ع اِ) نوعی بشقاب سفالین است . ج ، زبادی . (تاج العروس ). بشقاب . (از دزی ج 1 ص 5).
زبدیه . [ زُ دی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) مؤنث زبدی ، ظرف چینی کرمی رنگ . || یک نوع ظرف چینی از نوع چینی کرمی . || فنجان . || کاسه ٔ چینی که با آن پیمانه گیری شود. نوعی پیمانه ٔ چینی . || نوعی از کاسه ٔ گلین . || نوعی ظرف گلی . (از دزی ج 1 ص 578).
کلمات دیگر: