کلمه جو
صفحه اصلی

شانه اویز

فارسی به انگلیسی

shoulder strap

فرهنگ فارسی

( شانه آویز ) آویزنده بهشانه یا آویخته به شانه

لغت نامه دهخدا

( شانه آویز ) شانه آویز. [ ن َ / ن ِ ] ( نف مرکب ) آویزنده به شانه. که از کتف و شانه فروگذارد. || ( ن مف مرکب ) آویخته به شانه. بکتف و منکب فروآویخته. || ( حامص مرکب ) آویختن آدمی را بوضعی که دستش بر شانه بندند. ( بهار عجم ) ( ارمغان آصفی ) ( آنندراج ). نوعی از تعذیب که آدمی را شانه به رسن بربسته می آویزند. ( غیاث اللغات ) :
بدزدی دل طغرا نمیکند اقرار
علاج هندوی زلف توشانه آویزست.
طغرا ( از بهار عجم ).
پا کشیدم خود و دل را که ز غم صد چاکست
شانه آویز در آن زلف بدستان کردم.
عبدالغنی ( از بهار عجم ).

دانشنامه عمومی

شانه آویز. قیطان بافته شده در رنگ های مختلف که گاه به هریک از دو سر رشته های آن قطعه ای سربی دوخته شده است و روی شانهٔ چپ یا راست لباس نظامی بسته می شود را شانه آویز می گویند.
مجموعهٔ واژه های مصوّب فرهنگستان زبان فارسی تا پایان سال ۱۳۸۹.


کلمات دیگر: