کلمه جو
صفحه اصلی

زبان دراوردن

فرهنگ فارسی

( زبان در آوردن ) آغاز سخن گفتن کودک یک و دو کردن با بزرگتر خود

لغت نامه دهخدا

( زبان درآوردن ) زبان درآوردن. [ زَ دَ وَ دَ ] ( مص مرکب ) زبان از دهان بیرون آوردن. || آغاز سخن گفتن کردن کودک. زبان باز کردن. || ( نسبت به بزرگتر از خود ) ( در تداول عامه )، زبان درازی کردن. یک و دو کردن با بزرگتر از خود. زیر دستی که عادةً نباید به رئیس خود اعتراض کند، اینک به جدال او برخاستن.


کلمات دیگر: