بمعنی رامشت است که آرامش و آرامیدن و رامشگر باشد .
رامشک
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رامشک. [ م ِ ] ( اِمص ) بمعنی رامشت است که آرامش و آرامیدن و رامشگر باشد. ( آنندراج ) ( برهان ). مزیدفیه رامش است. ( فرهنگ نظام ). مثل رامش است. ( از منتخب اللغات ). رجوع به رامش و رامشت شود.
کلمات دیگر: