کلمه جو
صفحه اصلی

راه پیمای

فرهنگ فارسی

راه پیما . راه پیماینده . روند. راه . که راه طی کند .، ( صفت ) ۱ - راه پیماینده راه رونده . ۲ - مسافر . ۳ - تند رو ( مرکوب ) سریع السیر جمع راه پیمایان .

لغت نامه دهخدا

راه پیمای. [ پ َ / پ ِ ] ( نف مرکب ) راه پیما. راه پیماینده. رونده راه. که راه طی کند. که راه پیماید. که راه رود. راهرو :
کعبه صفتند و راه پیما
باور کنی که آسمان و ماهند.
خاقانی.
و رجوع به راه پیما شود.


کلمات دیگر: