مصلوب. [ م َ ] ( ع ص ) بردارکشیده شده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آویخته. درآویخته. برآویخته. بیاویخته. به چلیپا برکرده. به چلیپا برزده. بردارزده. بردارکشیده. بردارشده.دارزده. به دارکشیده. ( یادداشت مؤلف ). || سخت تب زده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
- مصلوب شدن ؛ به دار آویخته شدن. آویخته گشتن. بر دار کشیده شدن.
- مصلوب کردن ؛ به دار آویختن. بر دار زدن. آویختن.