کلمه جو
صفحه اصلی

اهنگین


مترادف اهنگین : ( آهنگین ) آهنگ دار، ریتم دار، موزون، نوادار

فارسی به انگلیسی

euphonious, lilting, measured, metrical, musical, tuneful, melodious, harmonic, decisive

پیشنهاد کاربران

سلامی شبانه ، سخنی چند پیرامون واژه ( آهنگین ) در میان واژه های اشاره شده به معنای آهنگین در این پایگاه ادبی ، به واژه ( ریتم ) برخوردم که چندان صحیح به نظر نمی رسد ، در ( بازگویه ای ) پیرامون واژه های ( تخصصی ) به سبب پهنه گفتار گسترده ای که دارند در این فضا چندان نمی شود به آنها پرداخت آهنگ ( صوتی است خوش نوا ) اما ( ریتم ) توالی ثابت متغیر است و نوعی تکرار و ( تکرار ) فقط توالی ثابت است و واحدفاصله زمانی بین هر ضرب ( تِمپو ) که توضیح جهت درک آن تنها بصورت ( تئوری ) امکان پذیر نیست ( ریتم ) در ( صدا ، رنگ ، شکل و فرم ) مشترک است ، عنصری اصلی در ( هنر های غیر تجسمی ) و عنصری فرعی در ( هنر های تجسمی ) بنابر ای ریتم هیچ ارتباطی با آهنگ یا همان ملودی ، نغمه و لَحن ندارد ، فقط می تواند ( ضربِ آهنگ ) باشد ؛ در این سحرگاه خستگی ا دگر چیره شد ، بیش از اینم

بیش از اینم توان نیست ، بداهه پیشین تقدیم به سروران فرهیخته ، عزیزی گفت مارا، بیش از این است 💮 بگفتم دانشم دیگر همین است✒ ( پاینده باشید و رستگار ) - ( نفیسی ) '۵۰ : ۲

سلامی دگر ، پیشتر اندکی پیرامون واژه ( آهنگین ) نگاشتم و اکنون کمی افزون تر و در بازگویه ای دگر : برخی از واژگان به سبب گستردگی و گونه گون بودن پیام در معنی دارای ظرفیت بالایی از انتقال می باشند ، و اما پیشنهاد ( زنگ دار ) هم شایدِ بنده که در پست کوتاه آخر تقدیم اما دیده نشد ، به این سبب بود، که در کنار پهنه واژگان ( مترادف ) مانند: ( طنین ، آهنگ و زنگ ) که در کتاب های ( رِفرنس ) فرهنگ واژگان فارسی آورده شده ( بهره جُستم ) اگرچه در این فضا چندان نمی شود تخصصی وخرده تر نگاشت اما نمونه ای جهت درک بهتر عرایضم تقدیم می کنم ، مثلاً در حوزه ( هنر های غیر تجسمی ) و رشته موسیقی ، آواز و ( فن و هنر تلاوت ) از واژه ( زنگ ) به عنوان ( آهنگ صوت ) استفاده می کنیم که بنده در زمان آموزش برای هنر آموزان یا قاریان به سبب ویژگی کاربرد آن توضیح کاملتری می دهم ، اندکی بیشتر و مَثلِ تخصصی و ریزه تر : در تکنیک ( نُتِ کلامی ) که هم در آواز و هم در هنر تلاوت کاربردی ویژه دارد ( البته در سطوح بالای تلاوت ) ، یعنی
( انتقال صوت از حالت آهنگین به کلامِ بدونِ آهنگ ) که زیر شاخه ( کرشمه های صوتی ) است ، به همین مقدار بسنده کرده وارد حوزه ها و شاخه های دیگر جهت ارائه مثال نمی شوم ، در پایان و به رسم ادب بداهه ای پبشین را تقدیم می کنم ، ( بنده را مشغله بسیار بود بهر اثر 💮 وقت خفتن نبود خواب شوم وقت دگر ، ( خجسته و خرسند باشید ) پوزش از کاستی.

پوزش پیش از ویرایش ، در نوشتار پیشین واژه آمیخته ( هنر آموز ) بجای ( هنر جو ) نوشته شد. ( پاینده )


معنی آهنگین:موزون، خوش آهنگ
آهنگین
/'Ahangin/
مترادف آهنگین: آهنگ دار، ریتم دار، موزون، نوادار
آهنگین در جدول کلمات
بخش اصلی و آهنگین اپرا
اریا
دنباله معنی آهنگین در جدول

آهنگین را به اشتراک بگذارید

سلامی به رنگ آفتاب ، سخنی چند پیرامون واژه ( آهنگین ) در میان واژه های اشاره شده به معنای آهنگین در این پایگاه ادبی ، به واژه ( ریتم ) برخوردم که چندان صحیح به نظر نمی رسد ، در ( بازگویه ای ) پیرامون واژه های ( تخصصی ) به سبب پهنه گفتار گسترده ای که دارند در این فضا چندان نمی شود به آنها پرداخت آهنگ ( صوتی است خوش نوا ) اما ( ریتم ) توالی ثابت متغیر است و نوعی تکرار و ( تکرار ) فقط توالی ثابت است و واحدفاصله زمانی بین هر ضرب ( تِمپو ) که توضیح جهت درک آن تنها بصورت ( تئوری ) امکان پذیر نیست ( ریتم ) در ( صدا ، رنگ ، شکل و فرم ) مشترک است ، عنصری اصلی در ( هنر های غیر تجسمی ) و عنصری فرعی در ( هنر های تجسمی ) بنابر ای ریتم هیچ ارتباطی با آهنگ یا همان ملودی ، نغمه و لَحن ندارد ، فقط می تواند ( ضربِ آهنگ ) باشد ؛ در این سحرگاه خستگی ا دگر چیره شد ، بیش از اینم♡♡♡


کلمات دیگر: