کلمه جو
صفحه اصلی

انگشت شمار


مترادف انگشت شمار : اندک، قلیل، کم، معدود

متضاد انگشت شمار : بسیار، کثیر

فارسی به انگلیسی

to be counted on one's fingers, few


few, narrow


few, narrow, to be counted on ones fingers

مترادف و متضاد

اندک، قلیل، کم، معدود ≠ بسیار، کثیر


فرهنگ فارسی

(صفت اسم ) اندک کم قلیل معدود مقابل بسیار .

لغت نامه دهخدا

انگشت شمار. [ اَ گ ُ ش ُ ]( ن مف مرکب ) معدود. بعدد انامل. محدود. قلیل العده : عده انگشت شمار. عده قلیل. ( از یادداشتهای مؤلف ).

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] کم، اندک، معدود.
۲. آنچه تعدادش از عدد انگشتان دست بیشتر نباشد.

پیشنهاد کاربران

handful



کلمات دیگر: