مترادف مضرس : دندانه دار، دندانه دندانه، کنگره ای، آزموده، مجرب
متضاد مضرس : صاف
دندانهدار، دندانهدندانه، کنگرهای ≠ صاف
آزموده، مجرب
۱. دندانهدار، دندانهدندانه، کنگرهای
۲. آزموده، مجرب ≠ صاف
مضرس . [ م ُ ض َرْ رَ ] (ع ص ) جامه و جز آن که در آن نگار مانند دندان باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نگار جامه و جز آن که در وی صورتها باشد مانند دندان . (ناظم الاطباء). || رجل مضرس ؛ مرد مهذب و آزموده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آزموده ٔ در جنگ . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تضریس شود. || دندانه دار. (ناظم الاطباء). دندانه دندانه . دندانه دار. کنگره دار.
مضرس . [ م ُ ض َرْ رِ ] (ع ص ) شیری که بخاید شکار راو فرونبرد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). شیری که شکار بخاید و فرونبرد. (ناظم الاطباء).