برابر پارسی : ارمغان، پیش کش
اهداء
برابر پارسی : ارمغان، پیش کش
فارسی به عربی
منحة , هدیة
مترادف و متضاد
بخشش، سفته، تحفه، اهداء، عطا، عطیه، هدیه، پیشکش، ره اورد، تقدیم، زمان حال، زمان حاضر، سوقات
فداکاری، تخصیص، اهداء
حقوق بگیر، بخشش، امتیاز، اهداء، عطا، کمک هزینه تحصیلی، اجازه واگذاری رسمی
اهداء، دهش، عطا، عطیه
فرهنگ معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م . ) هدیه دادن ، هدیه فرستادن .
لغت نامه دهخدا
اهداء. [ اِ ] ( ع مص ) هدیه فرستادن و دادن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هدیه و تحفه فرستادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). هدیه فرستادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل ). || فرستادن عروس را بخانه شوی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فرستادن بیوک را بخانه شوی. و به این دو معنی اخیر ناقص یایی است. ( از ناظم الاطباء ). || دست زدن کودک را تا بخواب شود. || آرام دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || گوژپشت گردانیدن پیری کسی را. || آماسیده دوش گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بسیار آماسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || قربانی بحرم فرستادن. ( تاج المصادر بیهقی ).
اهداء. [ اَ دَءْ ] ( ع ص ) کوزپشت. ( منتهی الارب ). || کنج. ( تاج المصادر بیهقی ). || دوش که بالای آن آماسیده و فروهشته باشد. ( منتهی الارب ).
اهداء. [ اَ دَءْ ] ( ع ص ) کوزپشت. ( منتهی الارب ). || کنج. ( تاج المصادر بیهقی ). || دوش که بالای آن آماسیده و فروهشته باشد. ( منتهی الارب ).
اهداء. [ اَ دَءْ ] (ع ص ) کوزپشت . (منتهی الارب ). || کنج . (تاج المصادر بیهقی ). || دوش که بالای آن آماسیده و فروهشته باشد. (منتهی الارب ).
اهداء. [ اِ ] (ع مص ) هدیه فرستادن و دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). هدیه و تحفه فرستادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). هدیه فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل ). || فرستادن عروس را بخانه ٔ شوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). فرستادن بیوک را بخانه ٔ شوی . و به این دو معنی اخیر ناقص یایی است . (از ناظم الاطباء). || دست زدن کودک را تا بخواب شود. || آرام دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گوژپشت گردانیدن پیری کسی را. || آماسیده دوش گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار آماسیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || قربانی بحرم فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ).
فرهنگ فارسی ساره
پیش کش
پیشنهاد کاربران
خوشبو
کلمات دیگر: