کلمه جو
صفحه اصلی

انشعاب


مترادف انشعاب : افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه

برابر پارسی : چند شاخگی، شاخه شاخه شدن

فارسی به انگلیسی

branching out, service line, extension


breakaway, divergence, fork, ramification, separation, split


breakaway, divergence, fork, ramification, separation, split, branching out, service line, extension

فارسی به عربی

انحراف , انشقاق , رافد , نبتة

مترادف و متضاد

افتراق، پاشیدگی، پراکندگی، تفرقه، تقسیم، جدایی، شاخه، شعبه


branch (اسم)
شاخ، شاخه، شعبه، ترکه، بخش، انشعاب، رشته، فرع

tributary (اسم)
شاخه، انشعاب، خراج گذار، خراجگزار

offshoot (اسم)
شعبه، ترکه، انشعاب، فرع، جوانه، شاخه نورسته

split (اسم)
ترک، دو بخشی، انشعاب، رخنه، شکاف، چاک، نفاق

divergence (اسم)
انشعاب، تباین، واگرایی

ramification (اسم)
انشعاب، شاخه شاخگی

shoot (اسم)
درد، انشعاب، فرزند، رگه معدن، رویش انشعابی، رویش شاخه، حرکت تند و چابک

embranchment (اسم)
شاخه، شعبه، انشعاب

فرهنگ فارسی

دوگانگی یا چندگانگی حالت‌های واپاشی در هسته‌های پرتوزا و ذره‌های ناپایدار متـ . شاخگی


پراکنده شدن، شعبه شعبه شدن، شاخ شاخ شدن، شاخه شاخه شدن درخت یاراه
۱ - (مصدر ) پراکنده شدن شاخ شاخ شدن شعبه شعبه گردیدن شاخه شاخه شدن (درخت راه ). ۲ - ( اسم ) پراکندگی تشعب . جمع : انشعابات .

فرهنگ معین

(اِ ش ِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) شعبه شعبه گردیدن . ۲ - (اِمص . ) پراکندگی .

لغت نامه دهخدا

انشعاب. [ اِ ش ِ ] ( ع مص ) پراکنده شدن و شاخ شاخ شدن درخت و راه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). شاخ شاخ شدن و پراکنده شدن درخت و راه و نهر. ( از اقرب الموارد ). شاخ زدن و برکنده و پیوسته شدن. ( تاج المصادر بیهقی نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ورق 227 ب ): انشعاب طریق ؛ شاخ شاخ شدن راه. ( زمخشری ). شاخه شاخه شدن. ( یادداشت مؤلف ). || مردن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). بمردن. ( تاج المصادر بیهقی ). || همدیگر دور شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). از همدیگر دور شدن. ( ناظم الاطباء ). دور شدن از هم. ( از اقرب الموارد ). || نیکو گردیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). انصلاح. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) شاخ شاخ شدگی درخت و راه و جز آن. ( ناظم الاطباء ). شاخ شاخی. ( یادداشت مؤلف ). پراکندگی. تشعب.

فرهنگ عمید

۱. جدا شدن، شعبه شعبه شدن.
۲. (سیاسی ) جدا شدن گروهی از اعضای سازمان یا تشکیلات برای پیوستن به حزب دیگر یا تشکیل یک حزب جدید.
۳. (اسم ) بخش جداشده از شبکۀ اصلی برای رساندن خدمات به مصرف کننده.

دانشنامه عمومی

انشعاب ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
انشعاب (توسعه نرم افزار)
انشعاب (سیستم عامل)

دانشنامه آزاد فارسی

اِنشِعاب (هنر)(Sezession)
به گروه های مختلفی از هنرمندان آلمانی و اتریشیِ دهۀ ۱۸۹۰ اطلاق می شود که از نهادهای رسمی و آکادمیکهنری جدا شدند تا مکاتب نوینی را در نقاشی برپا کنند. نخستین جدایی، انشعاب ۱۸۹۲ در مونیخ بود؛ انشعاب بعدی، انشعاب وین۱۸۹۷، با نقاشی های گوستاو کلمیتو جنبش آرنوو، پیوند داشت، و متعاقب آن انشعاب برلینبه پیشوایی ماکس لیبرمان(۱۸۴۷ـ۱۹۳۵)، نقاش امپرسیونیست، در ۱۸۹۹ پا گرفت. در ۱۹۱۰ اعضای گروه پلپس از آن که از سوی نخستین انشعاب برلین طرد شدند، انشعاب جدیدرا به وجود آوردند.

فرهنگستان زبان و ادب

{branching} [فیزیک] دوگانگی یا چندگانگی حالت های واپاشی در هسته های پرتوزا و ذره های ناپایدار متـ . شاخگی

جدول کلمات

شعبه شعبه گردیدن . پراکندگی

پیشنهاد کاربران

Bifurcation

پراکنده گی، شاخ شاخ شدن، تکه تکه شدن


کلمات دیگر: