کلمه جو
صفحه اصلی

اهمیت


مترادف اهمیت : ابهت، ارج، ارزش، شکوه، قدر، تاثیر، بایستگی

برابر پارسی : ارزشمندی، ارزش، شایستگی، مهندی

فارسی به انگلیسی

importance, heft, account, centrality, consequence, dimension, emphasis, eventfulness, import, magnitude, matter, moment, noteworthiness, prominence, significance, weight, weightiness

importance


account, centrality, consequence, dimension, emphasis, eventfulness, import, importance, magnitude, matter, moment, noteworthiness, prominence, significance, weight, weightiness


فارسی به عربی

اهمیة , تاکید , جاذبیة , ظرف , لحظة , مسالة

مترادف و متضاد

matter (اسم)
ماده، جوهر، امر، مطلب، چیز، خیم، جسم، اهمیت، ذات، ماهیت، موضوع، نکته

significance (اسم)
معنی، اهمیت، مفهوم، مفاد، قدر

emphasis (اسم)
تاکید، تکیهء صدا، قوت، ضربه، اهمیت، تکیه

stress (اسم)
تاکید، قوت، ضربه، تقلا، اهمیت، فشار

circumstance (اسم)
پیش امد، شرح، امر، چگونگی، حال، شرایط محیط، تفصیل، اهمیت، روی داد

gravity (اسم)
شدت، جدیت، سنگینی، اهمیت، وقار، ثقل، جاذبه زمین، درجه کشش، دشواری وضع

magnitude (اسم)
مقدار، بزرگی، اندازه، اهمیت، شکوه، قدر، عظمت حجم

moment (اسم)
دم، اهمیت، زمان، هنگام، لحظه، ان، موقع

pith (اسم)
قوت، مغز، اهمیت، مغز میوه، مغز حرام، مغز تیره، مخ استخوان

valor (اسم)
شجاعت، دلیری، اهمیت، دلاوری، ارزش شخصی و اجتماعی، ارزش مادی

importance (اسم)
اعتبار، نفوذ، اهمیت، قدر، خطر، تقاضا، شان

dimension (اسم)
میزان، بعد، اندازه، اهمیت، ابعاد

notability (اسم)
شهرت، برجستگی، اهمیت

ابهت، ارج، ارزش، شکوه، قدر


تاثیر


بایستگی


۱. ابهت، ارج، ارزش، شکوه، قدر
۲. تاثیر
۳. بایستگی


فرهنگ فارسی

مهم بودن
(مصدر ) مهم بودن بایسته بودن .

فرهنگ معین

(اَ هَ یَّ ) [ ع . ] (مص جع . ) مهم بودن ، بایسته بودن .

لغت نامه دهخدا

اهمیت. [ اَ هََم ْ می ی َ ] ( ع مص جعلی ، اِمص ) لزوم. وجوب. احتیاج. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

مهم بودن.

فرهنگ فارسی ساره

مهندی، ارزش


پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
وَهاک ( پهلوی )
گِرینگ ( کردی: گرینگی )
آنوسیا ( سنسکریت: اَنوسَیَ )
گَریمان ( سنسکریت: گَریمَن )
گَریاس ( سنسکریت: گَریَس )
مَهَتا ( سنسکریت )

این واژه تبارانه پارسى ست یعنى خودش پارسى نیست ولى سرچشمه اش پارسى ست واژه هومَت Humat در پهلوى به معناى اندیشه ى نیک را تازیان ( اربان ) برداشته و معرب نموده و گفته اند: هِمَّت !!! و سپس آن را بر وزن فِعْلَة تصور کرده و ریشه سه حرفى هـ. م. م را از آن بیرون
کشیده و ساخته اند: هَمّ ، مهم ، اهم ، اهمیة ، اهتمام و . . . !!!! همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست: اوزیرِش Uziresh ( پهلوى: اوزیریشْنْ : اهمیت ، برجستگى ، رفعت ) ، پیشَرجى Pisharji ( پهلوى: پِشَرجیهْ : اهمیت ، ارزشمندى ، والایى ) ، گیرانى Girani ( پهلوى: گیرانیهْ
: اهمیت ، بزرگى ، سنگینى ) ، مادَگْوَرى Madagvari ( پهلوى: مادگوریهْ : اهمیت ، اساسیّت ، مهم بودن ) ، ماتیانى Matiyani ( پهلوى: ماتیانیهْ : اهمیت ، اساسیّت ، اصلیت ) ، مَسِسْتى Masesti ( پهلوى: مَسِستیهْ : اهمیت ، بزرگى ، بالایى ، برجستگى ) ، ویژالى Vizhali ( سانسکریت:
ویژال/ویشال : مهم : اهمیت ) ، ابروندى Abarvandi ( پهلوى: اَبروندیهْ : اهمیت ، والایى بر همه چیز ) ، اورژیتى Urjiti ( سنسکریت: اورجیتا: مهم ، بااهمیت : اهمیت ، مهم بودن ) بَلَوَتى Balavati یا مَهاتى Mahati ( سنسکریت: مهم ، بااهمیت : اهمیت ، مهم بودن ) بَلیاسى Baliasi ( سنسکریت:
بَلیَس: مهم ، بااهمیت: اهمیت ، مهم بودن ) ویپولایى Vipulayi ( سنسکریت: ویپولَ:مهم ، بااهمیت: اهمیت ، مهم بودن ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: وَهاک Vahak ( پهلوی: اهمیت ) ، گِرینگ Gerinag ( کردی: گرینگی: اهمیت ) آنوسیا Anusia ( سنسکریت: اَنوسَیَ: اهمیت ) گَریمان
Gariman ( سنسکریت: گَریمَن: اهمیت ) گَریاس Garias ( سنسکریت: گَریَس: اهمیت ) مَهَتاMahata ( سنسکریت: اهمیت )

برجستگی

همه چیزا شو نوشتین به غیر از هم خانواده

ارزندگی، ارجمندی

برابر پارسی واژه ( اهمیت ) ، واژه ( مایه وَری ) است.
در رویه 107 نبیگ بنیادهای منطق نگریک:
بی از مایه وری = بدون اهمیت
بدون:بی از، بی


کلمات دیگر: