کلمه جو
صفحه اصلی

پیش نهاده

فرهنگ فارسی

( صفت )۱- برابر نهاده مقابل پس نهاده . ۲- از حد متعارف تجاوز داده و بمجاور در آورده

لغت نامه دهخدا

پیش نهاده. [ ن ِ / ن َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) برابرنهاده. مقابل پس نهاده. || پیش آورده. از حد متعارف تجاوزداده و بمجاور درآورده. جلوآورده :
چو کاسه بازگشاده دهان بجوع الکلب
چو کوزه پیش نهاده شکم ز استسقا.
خاقانی.

فرهنگستان زبان و ادب

{proposal} [عمومی] طرح یا پیشنهادی که به صورت مکتوب و مدون در قالبی مشخص به شخص یا اشخاص برای بررسی و پذیرش ارائه می شود


کلمات دیگر: