کلمه جو
صفحه اصلی

مصادره


مترادف مصادره : ضبط اموال، مطالبه، تاوان گیری، اخذ، بازگیری

برابر پارسی : بازگیری، تاوان گیری

فارسی به انگلیسی

expropriation, seizure, confiscation, requisition, fine

requisition, fine


expropriation, seizure


مترادف و متضاد

impressment (اسم)
جدیت، حرارت، مصادره، اعمال زور، بکار اجباری گماری، اثر گذاری

seizure (اسم)
ربایش، تصرف، مصادره، غصب، حمله ناگهانی مرض

confiscation (اسم)
مصادره، ضبط، غصب، مصادره یا ضبط

expropriation (اسم)
مصادره، غصب، سلب مالکیت

sequestration (اسم)
تجزیه، توقیف، تفرقه، مصادره، ضبط، جدا سازی، انزوا، توقیف غیر قانونی

ضبط اموال، مطالبه، تاوان‌گیری، اخذ، بازگیری


فرهنگ فارسی

مال کسی رابزورضبط کردن، جریمه وتاوان گرفتن ، بازگیری
۱- ( مصدر ) تاوان گرفتن جریمه کردن ۲- خون کسی را بمال او فروختن . ۳- مطالبه کردن مواخذه کردن . ۴- ( اسم ) تاوان گیری اخذ جریمه : جمله شهر در فرمان تست مصادره و مطالب. شهر بخواست تو می باشد نه بنیک و نه ببد از تو باز خواستی نکردهایم . ۵ - مواخذه بازخواست باز گیری . ۶ - عبارت از مبدا تصدیقی خاصی است که بینه الثبوت باشد بنفسه ومتعلم از معلم با شک وعناد و انکار میگیرد و وجه تسمی. آن به مصادره از آن جهت است که منشا صدور و اثبات مسایل است . یا مصادره به ( بر ) مطلوب . عبارت از قرار دادن مدعی است عین دلیل یعنی دلیل را مدعی قرار دادن .

فرهنگ معین

(مُ دِ رِ ) [ ع . مصادرة ] (مص م . ) ۱ - مال کسی را به زور ضبط کردن . ۲ - جریمه کردن ، تاوان گرفتن .

لغت نامه دهخدا

مصادره. [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] ( از ع ، اِمص ) مصادرت. مصادرة. تاوان. ( ناظم الاطباء ). تاوان گیری. مطالبه مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه. ( یادداشت مؤلف ). اخذ جریمه. جریمه گیری. ضبط کردن اموال و دارایی کسی به سبب جرمی که مرتکب شده یا دزدی و سلوک در طریق ناراست که سبب بدست آمدن آن دارایی شده است. ( یادداشت لغت نامه ). در اسلام مصادره سابقه دارد و از زمان خلفای راشدین شروع شده است ، به این معنی که اگر والیان ( عمال ) از راه تجارت یا طریق دیگر اضافه بر حقوق سودی به دست می آوردند خلفا نصف آن سود را به نفع بیت المال مصادره می کردند چنانکه عمر با والیان خود در کوفه و بصره و بحرین چنان کرد و این عمل را در آن زمان مقاسمه و مشاطره می گفتند. در زمان بنی امیه که مأمورین عالیرتبه دولت باظلم و زور و استبداد مردم را غارت می کردند مصادره به نام استخراج صورت می گرفت تا آن درجه که در اواخر حکومت بنی امیه عاملی که از کار برکنار می شد دارایی اورا حساب می کردند و آنچه از دستشان می آمد از دارایی والی ضبط می نمودند. در اوایل خلافت عباسیان مصادره معمول نبود ولی بعدها که بیداد و طمع حکام آغاز گشت مصادره نیز رایج شد. منصور محلی را به نام «بیت المال مظالم » تأسیس کرد و هرچه از مأموران به مصادره می گرفت در آن محل جمع می کرد. بعدها مهدی و هارون و مأمون و مهتدی نیز به سبب مالهای کلان که عمال از مردم ستده بودند به مصادره اموال آنان پرداختند. مصادره اموال عمال گاه پیش از مرگ و گاه پس از مرگ آنان صورت می گرفت ، چنانکه هارون اموال علی بن عیسی والی خراسان را پیش از مرگ او مصادره کرد که تنها اموال منقولش 150 بار شتر بود و اموال محمدبن سلیمان پس از مرگ وی مصادره گردید. بعد از عمال مصادره وزیران شروع شد زیرا مالهای غارتی در بغداد نزد وزیران جمع می شد و خلفا آن را مصادره می کردند. این نوع مصادره در عهد مقتدر بیش از هر هنگام دیگر صورت گرفت زیرا او در خردسالی به خلافت رسیده بود و وزیران از این فرصت استفاده کرده اموال کلانی به دست آورده بودند مانند ابن فرات و خاقانی و حامدبن عباس و عبداﷲبن محمد و احمدبن عبیداﷲ که اموال همگی مصادره شد و خود زندانی یا کشته شدند. به این ترتیب در عهد عباسیان مصادره منبع درآمد عمومی و خصوصی شد. والی مردم را مصادره می کرد! وزیر والی را! و خلیفه وزرا را و طبقات مختلف مردم یکدیگر را! اما خلفا تا برای پرداخت سپاهیان و هزینه های دیگر مجبور نمی شدند اموال وزیران را مصادر نمی کردند خلفا اموال وزیران را متعلق به بیت المال و استرداد آن را که به زور از مردم گرفته شده بود برای رفع حوائج عمومی امری مشروع می دانستند. ( از تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ترجمه جواهرکلام صص 199 - 204 ). مصادره اموال وزیران و امیران و صاحبان مشاغل و عمال و حکام در دستگاه سلاطین نیز رایج بوده است ، چنانکه نمونه های بسیار از آن را در تاریخ بیهقی و دیگر کتب ادب و تاریخ می توان دید و البته این غیر از نقل کلیه اموال و ضبط املاک کسی بوده که با امیر یا سلطان رابطه مملوکیت داشته چنانکه موردی از آن را در سفرنامه ناصرخسرو ( چ 3 دبیرسیاقی ص 107 ). می توان دید :

مصادره . [ م ُ دَ / دِرَ / رِ ] (از ع ، اِمص ) مصادرت . مصادرة. تاوان . (ناظم الاطباء). تاوان گیری . مطالبه ٔ مال به زور یا به سبب ارتکاب گناه . (یادداشت مؤلف ). اخذ جریمه . جریمه گیری . ضبط کردن اموال و دارایی کسی به سبب جرمی که مرتکب شده یا دزدی و سلوک در طریق ناراست که سبب بدست آمدن آن دارایی شده است . (یادداشت لغت نامه ). در اسلام مصادره سابقه دارد و از زمان خلفای راشدین شروع شده است ، به این معنی که اگر والیان (عمال ) از راه تجارت یا طریق دیگر اضافه بر حقوق سودی به دست می آوردند خلفا نصف آن سود را به نفع بیت المال مصادره می کردند چنانکه عمر با والیان خود در کوفه و بصره و بحرین چنان کرد و این عمل را در آن زمان مقاسمه و مشاطره می گفتند. در زمان بنی امیه که مأمورین عالیرتبه ٔ دولت باظلم و زور و استبداد مردم را غارت می کردند مصادره به نام استخراج صورت می گرفت تا آن درجه که در اواخر حکومت بنی امیه عاملی که از کار برکنار می شد دارایی اورا حساب می کردند و آنچه از دستشان می آمد از دارایی والی ضبط می نمودند. در اوایل خلافت عباسیان مصادره معمول نبود ولی بعدها که بیداد و طمع حکام آغاز گشت مصادره نیز رایج شد. منصور محلی را به نام «بیت المال مظالم » تأسیس کرد و هرچه از مأموران به مصادره می گرفت در آن محل جمع می کرد. بعدها مهدی و هارون و مأمون و مهتدی نیز به سبب مالهای کلان که عمال از مردم ستده بودند به مصادره ٔ اموال آنان پرداختند. مصادره ٔ اموال عمال گاه پیش از مرگ و گاه پس از مرگ آنان صورت می گرفت ، چنانکه هارون اموال علی بن عیسی والی خراسان را پیش از مرگ او مصادره کرد که تنها اموال منقولش 150 بار شتر بود و اموال محمدبن سلیمان پس از مرگ وی مصادره گردید. بعد از عمال مصادره ٔ وزیران شروع شد زیرا مالهای غارتی در بغداد نزد وزیران جمع می شد و خلفا آن را مصادره می کردند. این نوع مصادره در عهد مقتدر بیش از هر هنگام دیگر صورت گرفت زیرا او در خردسالی به خلافت رسیده بود و وزیران از این فرصت استفاده کرده اموال کلانی به دست آورده بودند مانند ابن فرات و خاقانی و حامدبن عباس و عبداﷲبن محمد و احمدبن عبیداﷲ که اموال همگی مصادره شد و خود زندانی یا کشته شدند. به این ترتیب در عهد عباسیان مصادره منبع درآمد عمومی و خصوصی شد. والی مردم را مصادره می کرد! وزیر والی را! و خلیفه وزرا را و طبقات مختلف مردم یکدیگر را! اما خلفا تا برای پرداخت سپاهیان و هزینه های دیگر مجبور نمی شدند اموال وزیران را مصادر نمی کردند خلفا اموال وزیران را متعلق به بیت المال و استرداد آن را که به زور از مردم گرفته شده بود برای رفع حوائج عمومی امری مشروع می دانستند. (از تاریخ تمدن اسلام جرجی زیدان ترجمه ٔ جواهرکلام صص 199 - 204). مصادره ٔ اموال وزیران و امیران و صاحبان مشاغل و عمال و حکام در دستگاه سلاطین نیز رایج بوده است ، چنانکه نمونه های بسیار از آن را در تاریخ بیهقی و دیگر کتب ادب و تاریخ می توان دید و البته این غیر از نقل کلیه ٔ اموال و ضبط املاک کسی بوده که با امیر یا سلطان رابطه ٔ مملوکیت داشته چنانکه موردی از آن را در سفرنامه ٔ ناصرخسرو (چ 3 دبیرسیاقی ص 107). می توان دید :
نه شان ز دزدان ترس و نه از مصادره بیم
نه خشک ریش ز همسایه و ز هم دندان .

فرخی .


وی [ احمد عبدالصمد ] قصدها کرد در معنی کاله ٔ وی بدان وقت که مرافعه افتاد با وی [ احمد حسن ] و مصادره . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 408).
غره مشو به رشوت و نازش که هرچه داد
بستاند از تو پاک به قهر و مصادره .

ناصرخسرو.


گردن ستبر کردی از سیم این و آن
با سیلی مصادره گردن ستبر به .

سوزنی .


جمله ٔ شهر در فرمان توست ، مصادره و مطالبه ٔ شهر به خواست تو می باشد نه به نیک و نه به بد از تو بازخواستی نکرده ایم . (سمک عیار انتشارات آگاه ج 1 ص 47). دست مصادره درازکرد و خطه ٔ خراسان با سرها بغارتید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 111). || تاوان دادن . تن به مال بازخریدن . جان به مال نگه داشتن : رنجهای بزرگ رسانیدندش و مالی دیگر به مصادره بداد و آخر خلاص یافت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 507).
- دست به مصادره کردن ؛ به مصادره اقدام کردن . مال ازمردم گرفتن به زور یا به سبب جرم : چون ازاخراجات و دخلها فرومانیم ضرورت را دست به مصادره ... باید کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 600).
- مصادره ستدن (گرفتن ) ؛ مصادره گرفتن . پول و مالی را به جریمه گرفتن : تا چند کس از معروفان لشکر خویش بکشت و از اعیان مصادره ستد و همگان از وی ملول شدند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 56).
- مصادره کردن ؛ مطالبه کردن . مؤاخذه کردن : احسان پادشاه آن است که بر مردم بهانه نگیرد و منقصتها نجوید و مصادره نکند. (مرصادالعباد ص 250).
- || تنبیه کردن . مجازات کردن به مال . جریمه کردن . مطالبه کردن مال کسی را به سبب گناهی که کرده است یا به جبر : پس خالدبن برمک را بگرفت واو را هزارهزار درم سیم مصادره کرد. (مجمل التواریخ و القصص ). کسان خواجه ٔ بزرگ را همه بگرفتند و مصادره کردند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 429).
گفتم چنین که حکم کنی تو مصادره ست
مرد حکیم کدیه کندنی مصادره .

سوزنی .


آنچه یافتندی به غارت بردندی و برسری مردم را مصادره کردندی تا یک باری مستأصل شدند. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 133). ظلم و مصادره ها و ناواجبات می کرد. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 107). حرکتی ازاو در نظر سلطان ناپسند آمد، مصادره فرمود و عقوبت کرد. (گلستان ).
|| (اصطلاح منطق ) آنچه از مقدمات مسأله در اول کتابی یا بابی از هندسه قرار دهند. (از مفاتیح ). || (اصطلاح منطق ) تصدیقی که معلم از متعلم یا مؤلف از قاری خواهد بی ذکر دلیل صحت آن تا سپس در موردی که معلم یا مؤلف در ذهن خود برای ذکر آن دلیل معلوم کرده است به ذکر آن پردازد و این بیشتر به علت صعوبت درک مبتدی باشد در اول یا مبتنی بودن فهم آن دلیل باشد به دانستن اموری که هنوز متعلم یا قاری آن امور نداند. (یادداشت مؤلف ).
- مصادره به مطلوب (اصطلاح منطق ) ؛ عبارت از قرار دادن مدعی است عین دلیل را، یعنی دلیل را مدعی قرار دادن . (از فرهنگ علوم عقلی تألیف سجادی ).

مصادرة. [ م ُ دَ رَ ] (ع مص ) مطالبه . (منتهی الارب ). مطالبه کردن چیزی را از کسی . (ناظم الاطباء). مطالبه کردن . (از اقرب الموارد). تاوان فرمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تاوان فرمودن کسی را بر مال . (ناظم الاطباء). باژگیری . (مهذب الاسماء). تاوان جرم ستانیدن . (غیاث ). || در اصطلاح مستوفیان دیوان ، ضبط اموال عامل است در ازاء مالی که در ضمان داشته . (از اقرب الموارد). تاوان دادن . (غیاث ) (آنندراج ). || خون کسی را به مال او فروختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


فرهنگ عمید

۱. مال کسی را به زور ضبط کردن.
۲. جریمه و تاوان گرفتن.
۳. بازگیری، بازخواست.

دانشنامه عمومی

مصادره (فیلم). مصادره اولین فیلم مهران احمدی به عنوان کارگردان و با نویسندگی علی فرقانی و تهیه کنندگی محمدحسین قاسمی است.
رضا عطاران در نقش اسماعیل یارجانلو
هومن سیدی در نقش زکی (زکریا) یارجانلو
بابک حمیدیان در نقش جلال خاوندی
مزدک میرعابدینی در نقش رودریگو
میرطاهر مظلومی در نقش سخاپور
ملینا واردانیان در نقش کلمنته
آلیسا میلکستیان در نقش مریم (مری)
هادی کاظمی در نقش باقری
مهران احمدی در نقش خورخه، پسر رودیگو
امیر صدرا حقانی در نقش کودکی زکی
هارمیک سوقومونیان در نقش کودکی خورخه
این فیلم محصول سال ۹۶ بوده و در تاریخ ۲۳ اسفند همان سال در سینماهای ایران اکران شد.
داستان فیلم از دههٔ ۱۳۵۰ آغاز می شود و داستان یک ساواکی به نام اسماعیل یارجانلو (رضا عطاران) است که درگیر ماجراهایی می شود. او که کارمند ساواک است با خرید بلیت بخت آزمایی برندهٔ اعانهٔ ملی می شود. او با پولی که بُرده، ۵۰۰۰ متر زمین در عباس آباد می خرد و بر اثر سقوط شاه و انقلابِ ۱۳۵۷ مجبور به خروج از کشور می شود و وکالت زمین را به دوستش جلال خاوندی (بابک حمیدیان) می دهد و….
این فیلم یک ایراد اساسی دارد و آنهم مربوط به عدم تطابق لوکیشن لاس وگاس به زمان داستان فیلم است. داستان فیلم مربوط به قبل سال 1357 شمسی (1979 میلادی) است درحالیکه لوکیشن لاس وگاس مربوط به زمان حال است و اکثر کازینوهایی که در فیلم نمایش داده میشوند، در آن زمان وجود نداشته اند.

فرهنگ فارسی ساره

تاوا نگیر


پیشنهاد کاربران

چمیدارگیری { زبر " چ" }

مُصادره
بازگیری ، بازگرفت ، بازسِتانی ، بازسِتاند
مَتَل : اَموال اِختلاسگر مصادره شد. = دارایی های سِپُرده دزد بازگرفته / بازسِتانده شُد.
روشن سازی :این واژه ، برساخته از ستاک صَدَرَ و در ریختار مُفاعِله می باشد که واژه های اَرَبی بسیاری در این ریختار به پارسی درآمده اند مانند : مناظره ، مصاحبه ، مُخابره. . .
این ریختار نشان می دهد که کُنش این برساخته دوسویه است :مصاحبه: گفت و گو ، گفت و شنید، . . .
بر این پایه هر چند از نگر ساختار دراز مینماید ولی می توان این آمیختار را هم برساخت و در جاهای دیگری از آن بهره بُرد :
مُصادره :وا داد و گرفت ، واداد و سِتاند
سِپارش ( توصیه ) می شود با کارواژه ها ، پیش وندها و پس وندهای آشنای پارسی نوواژه برساخته شود چِرا که زبان پارسی در این زمینه توانایی فراوانی دارد و هم اینکه در این بخش بسیار کم کاری شده است.


کلمات دیگر: