کلمه جو
صفحه اصلی

خوش منظر


برابر پارسی : خوش چشم انداز

فارسی به انگلیسی

good-looking, comely, idyllic, scenically, sightly

good-looking , comely


comely, idyllic, scenically, sightly


فارسی به عربی

جمیل , لائق , وسیم

مترادف و متضاد

handsome (صفت)
خوب، خوشرو، دلپذیر، مطبوع، زیبا، خوش اندام، خوش روی، خوبرو، خوش منظر، خوش قیافه، قسیم

beautiful (صفت)
خوب، خوشرو، فرخ، زیبا، قشنگ، خوشگل، عالی، شکیل، باصفا، خوش اندام، خوش روی، خوبرو، خوش منظر

spiffy (صفت)
با هوش، زیبا، عالی، خوش منظر، تمیز

comely (صفت)
خوبرو، خوش منظر

scenic (صفت)
خوش منظر، نمایشی، صحنه ای، مجسم کننده

seemly (صفت)
شایسته، خوش منظر، زیبنده

good-looking (صفت)
خوشرو، قشنگ، خوش منظر، خوش قیافه

فرهنگ فارسی

( صفت ) نیک منظر خوب صورت نیکو چهره .

لغت نامه دهخدا

خوش منظر. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ظَ ] ( ص مرکب ) خوب چهره. نیک سیما. نیکودیدار. ( ناظم الاطباء ). خوش نما. خوب دیدار. ( یادداشت مؤلف ). خوبروی :
که دریافتم حاتم نامجوی
هنرمند و خوش منظر و خوبروی.
سعدی ( بوستان ).
|| با منظره خوب. با چشم انداز نیکو. خوش منظره : و صباح از عکس جمال حورالعینش خوش منظر. ( ترجمه محاسن اصفهان ). ابوعلی محمد مردی فاضل بوده است و بغایت پرهیزگار و خوش محاوره و خوش منظر. ( تاریخ قم ).

فرهنگ عمید

۱. خوش سیما، زیبا.
۲. خوش نما، خوش منظره.

دانشنامه عمومی

خوش منظر، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان بجنورد در استان خراسان شمالی ایران است.
این روستا در دهستان آلاداغ قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۴۷ نفر (۶۰خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: