کلمه جو
صفحه اصلی

پلکیدن

فارسی به انگلیسی

hover, idle, linger, loiter, roam, rove, tarry, wander, lollygag, to scratch along, to hang around

to scratch along, to hang around


hover, idle, linger, loiter, roam, rove, tarry, wander


فارسی به عربی

حم , قفزة

مترادف و متضاد

hover (فعل)
منتظر شدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، در حال توقف پر زدن

hop (فعل)
رقصیدن، خمیدن، پرواز دادن، پلکیدن، لی لی کردن، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، جست وخیز کوچک کردن، لنگان لنگان راه رفتن

hang around (فعل)
ور رفتن، پلکیدن، وقت را به بطالت گذراندن، ول گشتن

scratch along (فعل)
پلکیدن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- افتان و خیزان یا با ضعف و سستی رفتن چنانکه بیمار یا کودکی آهسته و آرام رفتن . ۲- رفت و آمد کردن . ۳- زندگی کردن نه بدانسان که باید زیستن نه چنانکه مطلوب است زندگی بی مقصود کردن ول گشتن .

فرهنگ معین

(پِ لِ دَ ) (مص ل . ) ۱ - به آهستگی راه رفتن . ۲ - رفت و آمد کردن . ۳ - ول گشتن .

لغت نامه دهخدا

پلکیدن. [ پ َ / پ ِ ل َ / ل ِ دَ ] ( مص ) افتان و خیزان یا با ضعف و سستی رفتن. چنانکه بیمار یا کودکی. آهسته و آرام رفتن ( در تداول عوام )، چون بچه نوراه که رفتن نداند حرکت کردن : میان خاک و خلها پلکیدن. || زندگی کردن نه بدانسان که باید و نه چنانکه مطلوب است. ( این فعل یک مصدر بیش ندارد ).

فرهنگ عمید

۱. به آهستگی و کندی راه رفتن یا کار کردن و خود را سرگرم ساختن.
۲. زندگی کردن و وقت گذراندن نه چنان که مطلوب است.

دانشنامه عمومی

آغشته شدن بدن انسان يا موجودات ديگر به گل و لاي، خون، رنگ و خاك


گویش مازنی

/palkidan/ آرام و قرار گرفتن

آرام و قرار گرفتن


واژه نامه بختیاریکا

لی لاکِستِن؛ رِکا رِکا کِردِن

پیشنهاد کاربران

پ مکسور.
یعنی تعجیل کردن. سریع انجام دادن کاری. . زود مهیا شدن. . جنبیدن. .
افعال آن نیز صرف می شده است. هنوز هم در برخی روستاهای فارس در محل شهر باستانی استخر استفاده می شود.
پلکیدوم ( جنبیدم ) بپلک ( بجنب ) پلکیدن ( جنبیدند )


آهسته و آرام حرکت کردن


حضور دور و بَر، بودن در اطراف، گشتن در اطراف

پِلکیدن = پلک زدن.

پلکیدن pelkidan , در گویش شهربابکی ، چسبیدن به کاری ، بپلک، یعنی بچسب به کار ، در کارت جدی باش وسماجت داشته باش ، وقتی میگن بچا بپلکین تا کار تموم بشه ، یعنی بجنبین وتند تند کار کنین، اماوقتی می گیم فلانی چکار میگنه؟ میگن هیچی، همین دور وبرا می پلکه، یعنی، کار مشخصی نداره ، ول می گرده وشلنگکی این ور و اون ور می زنه


کلمات دیگر: