کلمه جو
صفحه اصلی

خودروی

فارسی به انگلیسی

savage

فارسی به عربی

( خودروی (هواپیما ) ) سیارة الاجرة

مترادف و متضاد

taxi (اسم)
تاکسی، خودروی

فرهنگ فارسی

آنچه نکشته و ننشانده اند آن نباتی که تخم آن نکشته اند .
( خودرو ی ) ( صفت ) ۱ - گیاهی که بخودی خود روییده شود . ۲ - کسی که تعلیم و تربیتی ندیده .

لغت نامه دهخدا

خودروی. [ خوَدْ / خُدْ ]( نف مرکب ) آنچه نکشته و ننشانده اند. آن نباتی که تخم آن نکشته اند. ( یادداشت مؤلف ). خودرو :
نرگس سیراب یابی اندر او وقت تموز
لاله خودروی بینی اندر او گاه خزان.
فرخی.
در کف لاله خودروی نهد سرخ قدح
راغ همچون پر طوطی شود از سبز گیاه.
فرخی.
تا لاله خودروی نگردد چو گل سیب
تا نرگس خوشبوی نگردد چو گل نار.
فرخی.
می ده پسرا بر گل ، گل چون مل و مل چون گل
خوشبوی ملی چون گل خودروی گلی چون مل.
منوچهری.
تا گل خودروی بود خوب روی
تا شکن زلف بود مشکبوی.
منوچهری.
در سجده رود خیری با لاله خودروی
سرخی نه بشنگرفش و سبزی نه بزنگار.
منوچهری.
هر کجا یابی زین تازه بنفشه خودروی
همه را دسته کن و بسته کن و پیش من آر.
منوچهری.
اگر صدره بپالایی مس و روی
بپالودن نگردد زرّ خودروی.
( ویس و رامین ).
بر تو جوان گونه پیری چراست
لاله خودروی تو خیری چراست ؟
نظامی.
آن گل خودرای که خودروی بود
از نفس باد سخنگوی بود.
نظامی.
تو از نبات گرو برده ای بشیرینی
به اتفاق ولیکن نبات خودرویی.
سعدی.
چه شهرآشوبی ای دلبند مقبول
چه بزم آرایی ای گلبرگ خودروی.
سعدی.
خواب از خمار باده نوشین بامداد
بر بستر شقایق خودروی خوشتر است.
سعدی.
|| نودولت. نوکیسه. تازه بدوران رسیده. ندیدبدید. ( یادداشت بخط مؤلف ). خودرو. || ( اِ مرکب ) گل لاله. خودرو. ( یادداشت مؤلف ).
- خودروی لاله ؛ لاله خودروی. شقایق. ( یادداشت مؤلف ) :
درود از من بدان خودروی لاله
که دارد چشمم آگنده بژاله.
( ویس و رامین ).
|| بدون تربیت و بالیدگی. نمو خودبخودی.( ناظم الاطباء ). خودرو.


کلمات دیگر: