کلمه جو
صفحه اصلی

خون سردی


مترادف خون سردی : بردباری، متانت، خویشتن داری، بی اعتنایی، بی تشویشی

فارسی به انگلیسی

cold blood, coolness, indifference, sang-froid, cold blood, coolness, indifference, calmness, equanimity, impassivity, moderation, nonchalance, quiet, sang-froid, serenity

فارسی به عربی

لامبالات


لامبالات
بلغم , لامبالات , هدوء

مترادف و متضاد

equanimity (اسم)
خودداری، قرار، متانت، خون سردی، تعادل فکری، ارامی، قضاوت منصفانه

composure (اسم)
خودداری، ارامش، خون سردی، تسلط بر نفس

possession (اسم)
مالکیت، دارایی، تسلط، خون سردی، تصرف، ثروت، ید تسلط

cool (اسم)
خون سردی

calmness (اسم)
سامان، تمکین، ملایمت، روح، ارامش، متانت، خون سردی

coolness (اسم)
خون سردی، خنکی

sangfroid (اسم)
خون سردی

self-possession (اسم)
خودداری، متانت، خون سردی، ارامی

recollection (اسم)
بخاطر آوردن، خون سردی، تفکر، خاطر، خاطره، تجدید خاطره

unflappability (اسم)
خون سردی

فرهنگ فارسی

عمل و حالت خونسرد بردباری متانت .

لغت نامه دهخدا

خونسردی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی خون سرد. ( یادداشت مؤلف ). || حلم. شکیبایی. بردباری. مقابل خون گرمی.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) خون سرد بودن.
۲. [عامیانه، مجاز] بردباری، متانت.
۳. [عامیانه، مجاز] بی تفاوتی.

دانشنامه آزاد فارسی

خون سردی (poikilothermy)
وضعیت تبعیت دمای بدن جانور از دمای هوا یا آب محیط زندگی اش. خون سردی ویژگی همۀ جانوران، جز پرندگان و پستانداران، است که دمای بدن خویش را با خون گرمی۱ ثابت نگه می دارند. جانوران خون سرد۲ برای کنترل دمای بدنشان به رفتارهای متفاوت دست می زنند. آن ها با آرمیدن در نور آفتاب یا لرزیدن خود را گرم نگاه می دارند یا با دورنگه داشتن خود از آفتاب در زیر صخره ها یا غوطه خوردن در آب خود را خنک می کنند. با این همه، دمای بدن جانوران «خون سرد» زمانی که نیاز به فعالیت برای تغذیه و تولید مثل دارند، از طرق رفتاری به حد دمای بدن پستانداران می رسد. تفاوت اصلی آن است که دمای بدن این جانوران بیش از جانوران خون گرم نوسان دارد.
homeothermycold-blooded

پیشنهاد کاربران

ارامش

آرامش

بردباری


شکیبایی


بی خیالی

ارام باش


آرام بودن


یعنی به جاییش هم نیس ، شکیبایی ، آرامش و . . . .

خون سردی:آرامش♥


کلمات دیگر: