خف
پنجه زدن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
پنجه زدن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- چنگ زدن باپنجه آزردن .
پنجه انداختن برای زور آزمایی ستیزه کردن
پنجه انداختن برای زور آزمایی ستیزه کردن
فرهنگ معین
( ~. زَ دَ ) (مص م . ) ۱ - چنگ زدن . کسی را زخمی کردن . ۲ - کنایه از: درافتادن با کسی ، جنگیدن .
لغت نامه دهخدا
پنجه زدن. [ پ َ ج َ/ ج ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پنجه انداختن برای زورآزمائی. || ستیزه کردن. نزاع کردن :
پس از پنجاه چله در چهل سال
مزن پنجه درین حرف ورق مال.
پنجه در او زد که بدو پنجه کرد.
با شیر خود چه پنجه تواند زدن شغال.
نز دانش است پنجه که با ناخدا زنیم.
پس از پنجاه چله در چهل سال
مزن پنجه درین حرف ورق مال.
نظامی.
آفت این پنجره لاجوردپنجه در او زد که بدو پنجه کرد.
نظامی.
پنجه با شیر و مشت بر شمشیر زدن کار خردمندان نیست. ( گلستان ).با شیر خود چه پنجه تواند زدن شغال.
سلمان ساوجی.
کشتی شکسته باد مخالف کناره دورنز دانش است پنجه که با ناخدا زنیم.
قاآنی.
|| چنگال زدن. با پنجه آزردن.کلمات دیگر: