کلمه جو
صفحه اصلی

پهلویی

فارسی به انگلیسی

next, situated next, lateral


immediate, lateral, next-door, side


immediate, lateral, next-door, side, next, situated next

فارسی به عربی

فرع , فوری , قادم

مترادف و متضاد

next (صفت)
کنار، مجاور، مابعد، اینده، دیگر، بعد، جنبی، زیرین، پهلویی، نزدیک ترین

lateral (صفت)
عرضی، جنبی، ضلعی، افقی، پهلویی، جانبی، واقع در خط افقی

sideward (صفت)
از پهلو، پهلویی

siding (صفت)
پهلویی

immediate (صفت)
بی درنگ، بدیهی، ضروری، فوری، بلا واسطه، پهلویی، انی

laterad (قید)
جنبی، پهلویی

sideward (قید)
یک ور، پهلویی

sidewards (قید)
یک ور، از پهلو، پهلویی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به پهلو جانبی .

لغت نامه دهخدا

پهلوئی. [ پ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به پهلو، جنبی.جانبی.کناری. || ( اِ ) قسمت جنبین دامن :
آنکه پهلو همی زند با من
پهلوئی را نداند از دامن.
سنائی.

پیشنهاد کاربران

مجاور



کلمات دیگر: