صفحه اصلی
پوست دار
بستن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
فارسی به عربی
کلب الاسکیمو
مترادف و متضاد
corticate
(صفت)
پوستی، پوست دار
shelled
(صفت)
پوست دار، غلاف دار، صدف دار
husky
(صفت)
خشک، پوست دار
فرهنگ فارسی
( صفت ) آنک پوست دارد دارند. جلد.
لغت نامه دهخدا
پوست دار. ( نف مرکب ) دارنده پوست. که پوست دارد. رجوع به پوست شود.
کلمات دیگر: