کلمه جو
صفحه اصلی

خون گرم


مترادف خون گرم : باحرارت، بامحبت، باعاطفه، عطوف، رئوف، گرم، مهربان

متضاد خون گرم : خونسرد

فارسی به انگلیسی

warm-blooded, sympathetic, affable, fiery, genial, hearty, sociable, warmhearted, warmblooded, warm-blooded, warm-hearted

فارسی به عربی

حنون , دافی

مترادف و متضاد

cordial (صفت)
خوشرو، خون گرم، خوش روی، صمیمی، چیز قلبی

genial (صفت)
خوشرو، خون گرم، خیر، خوش مشرب، خوش دماغ

affectionate (صفت)
مهربان، خون گرم

temperamental (صفت)
خون گرم، مزاجی، خویی

haematothermal (صفت)
خون گرم

hot-blooded (صفت)
با حرارت، خون گرم، مهیج، تندخو، اتشی مزاج

warm-blooded (صفت)
خون گرم، با روح

فرهنگ معین

(گَ ) (ص مر. ) ۱ - جانوری که خونش گرم باشد. ۲ - کنایه از: بامحبت .

لغت نامه دهخدا

خون گرم. [ گ َ ] ( ص مرکب ) مقابل خونسرد. رجوع به خون سرد شود. || مهربان. رؤوف. باعاطفه. بامهر. مهرورز. ( یادداشت مؤلف ). || انس گیرنده با همه. باهمه جوش. آنکه با همه بجوشد. آنکه زود الفت گیرد.

فرهنگ عمید

۱. (زیست شناسی ) ویژگی هریک از جانورانی که دمای بدنشان نسبت به دمای محیط تقریباً ثابت است، مانند پستانداران و پرندگان.
۲. [عامیانه، مجاز] مهربان و خوش خو.

واژه نامه بختیاریکا

جوشا؛ رِچا

پیشنهاد کاربران

گرم و صمیمی


جوشش

دوست داشتنی

hot - blooded

High - spirited


کلمات دیگر: